روانشناسی بازار سرمایه به طور کلی سرمایه‌گذاری در بازار سرمایه از طریق تجزیه و تحلیل و مدیریت پرتفوی سبد مالی انجام می شود . روند سرمایه‌گذاری با مدیریت صحیح پرتفوی تدوم می یابد. به همین جهت تبیین استراتژی چرخشی سهام در پرتفوی از ضرورت­های سرمایه‌گذاری در بازار بوده و یا اعتقادی به آن ندارند و دارایی­های مالی خود را با باور تکرار روزهای خوش نگهداری می­کنند ، ممکن است لطمات مالی قابل توجهی را در درازمدت متقبل شوند. بنابراین ، ورود و خروج به موقع در بازار سرمایه و ایجاد تعادل بین ریسک هزینه و ریسک از دست دادن فرصت ها اهمیت زیادی در فرآیند سرمایه‌گذاری در بازار سهام دارد. از ین رو سرمایه‌گذاران باید به طور مرتب نسبت به ترکیب سبد سهام خود از صنایع مختلف توجه کنند و مزیت ها و معایب آن را بررسی نمایند. اگر در سبد مالی، سهام شرکت های فعال در صنایع پیشرو ، وجود دارد، باید آن را با ارزش ترین دارایی مالی قلمداد نموده و سعی شود حداکثر بازده از آن به دست آید. در غیر این صورت صاحبان سهام از بازار عقب افتاده و باید حرکت را از نقطه دیگر و با تأخیر آغاز کنند. تأخیر در ورود ،ریسک سرمایه‌گذاری جدید را افزایش می‌دهد و یا احتمالاً بازدهی کمتری نصیب پرتفوی می­شود.کسب سود در گرو خرید و فروش مناسب و به موقع است. دقت در این مرحله حائز اهمیت است ، بنابراین روند حرکتی قیمت سهام ، حجم معاملات مربوطه ، مقدار حجم مبنا و برآورد آتی از قیمت سهام بررسی شود تا تحت تأثیر شایعات و جو روانی بازار قرار نگیرید. در چنین شرایطی می توان خرید را پلکانی انجام داد تا بخشی از ریسک کاهش یابد . یا از خرید با تأخیر زمانی بسیار منصرف شوید. ولی فراموش نکنیم یک سرمایه گذار موفق و هوشیار همیشه به دنبال اصلاح سبد مالی خود است. به طور کلی، نحوه تصمیم گیری در بازار سرمایه ، متأثر از دو رویکرد پیش­نگر یا پس­نگر است. رویکرد پیش­نگر بر مبنای پیش بینی فرصت­های نهفته در بازار شکل می­گیرد و ریسک و نیز بازده بالاتری به همراه دارد. در حالی که رویکرد پس­نگر به مراتب محافظه­کارانه و کم ریسک­تر بوده و پس از ظهور فرصت­ها به ایجاد قابلیت­های لازم جهت کسب بازدهی می­پردازد و بالطبع میزان کسب بازدهی آن هم کمتر است . مجموع باورها، اعتقادات، خصوصیات شخصیتی از جمله میزان ریسک­پذیری سرمایه‌گذاران ، به انتخاب یکی از این دو رویکرد منجر می شود (داوری و همکاران، ۱۳۹۱: ۵۰). ۲ـ۷ـ هوش مالی رابرت کیوساکی (۲۰۰۸) معتقد است اگر به اندازه کافی خوش شانس هستید و یا مهره­ی مار دارید؛ دیگر نیاز به هوش مالی چندانی ندارید؛ یعنی تا زمانی که پرسنلی را استخدام می­کنید که هوش مالی دارند. در ضمن اگر هدفتان این است که به خاطر پول ازدواج کنید، در این صورت شما هم نیاز به هوش مالی چندانی ندارید. یا اگر با استعداد متولد شده­اید و از عنفوان جوانی باران پول عالم بر سر شما می­بارد، دیگر نیازی به هوش مالی چندانی ندارید. همچنین اگر برنامه شما این است که برای دولت کار کنید و برای کل زندگی­تان حقوق دریافت کنید، یا اگر تصمیم دارید برای شرکتی دارای صنعت مهجور مثل جنرال موتورز کار کنید که تا آخر عمر به شما چک حقوقی پرداخت کرده و از مزایای پزشکی برخوردار شوید، در این صورت نیاز به هوش مالی چندانی ندارید. اگر مانند اکثر مردم هستید، نیاز به قدری هوش مالی دارید تا در دنیای امروز جان سالم به در ببرید، حتی اگر برنامه شما این باشد که از بیمه تامین اجتماعی و خدمات درمانی سود ببرید. در واقع، شاید اگر قصد داشته باشید براساس چنان مبلغ اندکی از پول زندگی کنید. نیاز به مقدار زیادی هوش مالی ندارید. هنگامی که شیوه­های کسب ثروت را در چهار راه پول سازی بررسی می­کنیم، فهم این نکته که چه کسی به بیشترین هوش مالی نیاز دارد، آسان­تر خواهد بود. E کارمند S خویش‌فرما B مالکیت کسب و کار I سرمایه‌گذار شکل۲ـ۱: چهارراه پول سازی (منبع: کیوساکی، ۲۰۰۸) چهار راه پول سازی درباره چهار گروه مختلف از مردم است که دنیای پول را می­سازند. برای آن دسته از افرادی که مسیر پول سازی آنها از حوزه کارمندی می­گذرد، باید گفت شاید آنها احساس نکنند که به هوش مالی نیاز دارند. همین امر در مورد افراد حوزه خویش فرمایی نیز صادق است. اگر می­خواهید ثروتمندی باشید که تجارتی را در حوزه کسب و کار بزرگ بنا می­کند، یا یک سرمایه گذار حرفه­ای؛ در این صورت هوش مالی برای شما همه چیز به حساب می­آید. برای افراد در حوزه­های کسب و کار و سرمایه گذاری هوش مالی موردی اساسی به شمار می­رود، زیرا آنها پول هوششان را می­خورند. در حوزه­های کسب و کار بزرگ و سرمایه گذاری هر چه هوش مالی بالاتر باشد، درآمدتان بالاتر خواهد بود. همانطور که همگی ما می­دانیم هر هدف ارزنده­ای دارای یک فرآیند بوده و نیازمند کار است. یکی از دلایلی که مردم فاقد هوش مالی شماره یک، پول درآوردن بیشتر هستند این است که آنها پول را می­خواهند، اما حاضر به طی کردن روند رسیدن به آن نیستند. آنچه اکثر مردم درک نمی­کنند این است که این فرایند پولدار شدن است که آنها را ثروتمند می­کند، نه خود پول. ما همه با هم متفاوت بوده و نقاط ضعف و قوت مختلفی داریم. همه ما فرآیندهای متفاوت، چالش­های متفاوت و مشکلات متفاوتی داریم. اولین گام برای افزایش هوش مالی شماره یک، پول بیشتر درآوردن، این است که تشخیص دهید بهترین راه بیشتر پول درآوردن برای شما چه راهی است. در این لحظه این نکته حائز اهمیت است که نشان دهیم هوش مالی نیز نوعی هوش احساسی است. وارن بافت ثروتمندترین سرمایه گذار دنیا می­گوید: اگر نتوانید احساسات خود را کنترب کنید، نمی­توانید پولتان را کنترل کنید. همین امر در مورد روند خاص شما نیز صادق است. دلیل دیگری که بسیاری از افراد در راه خود با شکست مواجه می­شوند این است که، آنها نتوانستند از لذت­های آنی و زودگذر چشم پوشی کنند. هوش احساسی اساس هوش مالی بود. در واقع، می­توانم بگویم که وقتی بحث بر سر پول است، هوش احساسی به مهمترین هوش­ها تبدیل می­شود. این هوش بسیار مهمتر از هوش دانشگاهی یا حرفه­ای است. دو نوع مشکل مالی وجود دارد. یک مشکل نداشتن پول کافی است و در سوی دیگر مشکل زیاد داشتن پول داشتن است. یکی از دلایلی که مردم هوش مالی شماره یک خود را افزایش نمی­دهند به این خاطر است که به آن چیزهایی که می­دانند می­چسبند. به جای برگرفتن چالشی جدید و یادگیری، دنبال کارهای بی خطر می­روند. حال این بدان معنا نیست که باید احمق باشید و کارهای خطرناک انجام دهید. کارهای بسیاری وجود دارند که می­توانیم انجام دهیم اما ترجیح می­دهیم که آن کارها را انجام ندهیم. یک راه برای افزایش هوش مالی شماره یک این است که، به زندگی همچون یک ماجراجویی آموزنده بنگرید. برای بسیاری از مردم، زندگی یک بازی بی خطر است، انجام کارهای درست و انتخاب تضمین شغلی در طول زندگی. زندگی شما نباید پر مخاطره و خطرناک باشد. زندگی را باید آموخت و برای آموختن باید ماجراجویی کرد. منظور از هوش به خاطر سپاری پاسخ­های کهنه و پرهیز از اشتباهات نیست، یعنی رفتاری که سیستم مدارس ما به عنوان هوش تعریف می­کند. هوش واقعی در مورد یادگیری حل مسائل است تا شایسته حل مشکلات بزرگتر شویم. هوش حقیقی درباره لذت یادگیری در برابر ترس از شکست است. یک نفر از حوزه کسب و کار از نظر فنی حاضر است رایگان کار کند؛ که فهمیدن این مطلب برای بسیاری از مردم دشوار است. افراد حوزه­های کارمندی و خویش فرمایی کار می­کنند تا حقوق بگیرند و تازه پیش از آنکه کار کنند، باید پولشان را بپردازند. کار مجانی آن هم احتمالا برای سالها در سرشت احساسی یا حرفه­ای آنها نمی­گنجد. افراد حوزه­های کارمندی و خویش فرمایی ممکن است برای کارهای خیر داوطلبانه خدمت کنند، یا برای دلایلی ارزشمند در موسسات خیریه مجانی کار کنند. اما وقتی پای درآمد شخصی در میان باشد، آنها برای پول کار می­کنند. به عنوان یک قانون کلی، آنها کار نمی­کنند تا دارایی­هایی را تاسیس کرده یا به دست آورند. در اصطلاح حسابداری یک فرد در حوزه کارمندی و خویش فرمایی برای درآمد کسب شده کار می­کند و یک فرد در حوزه کسب و کار سرمایه گذاری برای درآمد غیر فعال یا درآمد حاصل از دارایی کار می­کند. درآمد کسب شده، از نوع سخت ترین درآمدهایی است که می­توان آن را از دستبرد غارتگران مالی حفظ کرد. به همین علت است که کار برای درآمد کسب شده از نظر مالی هوشمندانه ترین کاری نیست که می­توان انجام داد. بسیاری از افراد خویش فرما، صاحب یک کسب و کار نیستند. آنها صرفاً صاحب یک شغل هستند. اگر افراد خویش فرما دست از کار کردن بردارند، درآمدشان نیز متوقف شده یا کاهش می­یابد. طبق تعریف یک شغل دارایی محسوب نمی­شود. دارایی­ها باعث می­شوند چه کار کنید چه کار نکنید پول به جیب بزنید. هر چه هوش مالی شخص بالاتر باشد، کار کمتری انجام می­دهد، در حالی که با کار کمتر مالی شخصی بالاتر باشد، کار کمتری انجام می­دهد، در حالی که با کار کمتر دارایی­هایی بیشتر و با کیفیت بهتر به دست می­آورد. مشکل عظیمی که در صنعت آموزش مالی وجود دارد این است که اکثر افرادی که آموزش­های مالی عرضه می­کنند یا در آن سهیم هستند از حوزه­های کارمندی و خویش فرمایی برخاسته­اند. اکثر آنها واقعاً ثروتمند نیستند. بسیاری از آنها خبرنگارانی هستند که درباره پول می­نویسند، اما خودشان پول اندکی دارند. یا فروشندگانی نظیر دلالان سهام و املاک. بسیاری از این کارشناسان مالی همان ثروتی را دارند که دیگر اعضاء حوزه­های کارمندی و خویش فرمایی دارند. برنامه­هایی که برای دوران بازنشستگی خود دارند پر است از سرمایه گذاری در سهام، اوراق قرضه و صندوق­های تعاونی. بسیاری از آنان برای بقاء مالی روی بازار سهام حساب می­کنند و اگر یک سقوط عظیم در بازار در دوران بازنشستگی آنها به وجود بیاید، کاملا نابود می­شوند. خیلی ها درگیر این بحث­اند که آیا قدرت خرید دلار امریکا همچنان کاهش می­یابد و تورم همچنان بالا می­رود؟ به طور خلاصه، بسیاری از کارشناسان مالی که توصیه مالی ارائه می­دهند نمی­دانند که آیا برنامه­هایشان برای دوران بازنشستگی جواب می­دهد یا خیر. اگر آن توصیه­ها موثر بود، در این صورت خیلی­ها بازنشسته می­شدند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...