چکیده
هدف این پژوهش بررسی نیازهای آموزشی زنان روستایی در راستای مهارت های خوداشتغالی کارآفرینانه بود. مطالعه ی حاضر، از نظر هدف کاربردی و در شیوه‌ی اجرا جزء گروه پژوهش های توصیفی پیمایشی است. جامعه‌ی آماری پژوهش شامل کلیه‌ی زنان روستایی تحت پوشش مراکز جهاد کشاورزی شهرستان کرمانشاه در نیمه دوم سال مالی 1393 بود. نمونه ی مورد مطالعه تعداد 270 نفر از افراد جامعه ی آماری بود که به دو شیوه ی خوشه ای چند مرحله ای و سپس تصادفی انتخاب گردید. ابزار اندازه‌گیری متغیرها یک پرسشنامه ی محقق ساخته با تعداد 148 سؤال بود. این پرسشنامه نیازهای آموزشی زنان روستایی در سه بخش کلی تولیدات خانگی، تولید محصولات زراعی باغی و پرورش دام و تولید فرآورده های دامی، در یک طیف 5 گزینه‌ای مورد ارزیابی قرار می‌داد.برای معتبرسازی پرسشنامه از رویه استخراج اجزای معتبر مورد اندازه گیری از ادبیات موضوعی پژوهش و بومی سازی با بهره گیری از نظرات متخصصان و نیز نمونه ای مقدماتی استفاده گردید. پایایی پرسشنامه نیز با استفاده از روش آلفای کرونباخ تعیین گردید. نتایج تحلیل داده‌ها با استفاده از آمار توصیفی (فراوانی، درصد فراوانی، درصد فراوانی تجمعی، میانگین و انحراف معیار) و در بخش آماری استنباطی با استفاده از آزمون تی تک گروهی و آزمون رتبه بندی فریدمن صورت گرفت. این تحلیل‌ها نشان داد که نیازهای آموزش مهارت های خوداشتغالی زنان در حوزه ی تولیدات خانگی شامل (خیاطی و دوزندگی «1.706-=t و 0.089=Sig»، فرآوری و بسته بندی محصولات غذایی «1.48=t و 0.140=Sig»، بافندگی «1.551-=t و 0.122=Sig»، و ساخت و طراحی و چاپ «4.145-=t و 0.000=Sig»، به نسبت حد وسط میانگین ها غیر معنادار و در دو زمینه ی تولید محصولات زراعی باغی «11.465=t و 0.000=Sig»، و پرورش دام و تولید فراوردهای دامی «7.723=t و 0.000=Sig» معنادار بود.
واژه های کلیدی:  نیازسنجی آموزشی، مهارت های خوداشتغالی، کارآفرینی، زنان روستایی.
فصل اول
کلیات پژوهش
مقدمه:
آموزش یک سرمایه گذاری پربازده در فرآیند توسعه، به ویژه توسعه ی انسانی در بخش کشاورزی و روستایی می باشد. ولی این امر زمانی تحقق می یابد که آموزش متناسب با نیازهای واقعی کشاورزان و منطبق با شرایط خاص، همراه با بازدهی و کارایی معقول باشد. برای طراحی یک برنامه ریزی آموزشی اثربخش و کارآمد اعتقاد بر این است که این آموزش باید از جنبه های گوناگون پاسخگوی نیازهای فراگیران باشد تا آنها انگیزه لازم برای شرکت فعال در آموزش را داشته باشند (عمانی و چیذری، 1381). نیاز و توجه به آموزش به عنوان یکی از اصول اساسی در کلیه نظام های آموزشی، به ویژه ترویج و آموزش کشاورزی که شالوده اساسی آن مبتنی بر تغییرات برنامه ریزی شده برای تغییر رفتار مطلوب فراگیران از طریق برنامه های آموزشی است، می باشد. یکی از دلایلی که ضرورت تعیین نیازهای آموزشی را توجیه می کند آن است که تا سرحد امکان اطمینان حاصل شود که هم محتوی و هم روش های آموزشی و هم سطحی که برای تدریس موضوع انتخاب شده است، مناسب ترین باشد (سوانسون[1] و همکاران، 1997).
عباس زادگان و ترک زاده (1388) اعتقاد دارند که به منظور کارایی و اثربخشی، همه برنامه های آموزشی باید با نیازسنجی آموزشی آغاز شوند. قبل از اینکه آموزش واقعی اتفاق بیفتد،   برای دانلود متن کامل پایان نامه ها اینجا کلیک کنید آموزشگر باید این موضوع را مشخص نماید که چه کسی، چه چیزی، چه جایی، چه وقتی، چرا و چگونه باید آموزش دهد (به نقل از صبوری و عمانی، 1389، ص 46). نیازسنجی آموزشی در طرح هایی که به منظور آموزش مهارت های حرفه ای صورت می گیرد به دلیل بالا بودن هزینه های آموزشی، از اهمیتی دو چندان برخوردار است.
بخش عظیمی از افراد ساکن در روستاها را زنان تشکیل می دهند که علاوه بر انجام وظایف مادری، در اقتصاد خانواده نیز سهیم اند. زنان روستایی با چالش ترکیب نقش های خانوادگی و غیر خانوادگی مواجه اند، آنها به طور همزمان هم وظایف خانه داری را انجام می دهند و هم به کارهای اقتصادی مشغولند. لذا در طول قرن گذشته نقش زنان در بازار کار تغییر یافته است. زنان در کشورهای در حال توسعه بخش بزرگی از کل نیروی کار را به خصوص در بخش کشاورزی تشکیل می دهند و از آنجا که این نقش مهم است، آنان یک منبع اقتصادی مهم را تشکیل می دهند (جایاواردهانا[2]، 1992، ص 243). و با وجود این واقعیت که وظایف خانگی آنها در همه ی جوامع حیاتی است، آنها به طور فزاینده ای درگیر فعالیت و کارهای اقتصادی گردیده اند (هانداراگاما[3] و همکاران، 2013، ص 2).
توجه به این تغییر عملکرد، اهمیت توجه به شکل دهی صحیح فعالیت های اقتصادی آنان را دوچندان می کند. شکل دهی به فعالیت های اقتصادی نیازمند آموزش فعالیت های اقتصادی است و آموزش صحیح در وهله ی اول، مستلزم شناسایی نیازهای آموزشی است. بنابراین به منظور آموزش مهارت های خوداشتغالی به این قشر عظیم، در ابتدا لازم است تا نیازهای آموزشی آنان به طور مشخص در تمام فعالیت هایی که امکان اجرای آنها در روستاها فراهم است تعیین گردد. بر این اساس مطالعه ی حاضر در پی بررسی نیازهای آموزشی زنان روستایی در راستای مهارت های خوداشتغالی با هدف کارآفرینی است.

بیان مسأله:
روستاییان بنیادی ترین افراد اقتصادی-اجتماعی یک کشور به شمار می روند، به گونه ای که توسعه ی آنها نقشی اساسی در فرآیند توسعه ی ملی دارد. بنابراین توسعه روستایی و کشاورزی با توسعه کشور در همه ی ابعاد همراه است (پاپلی یزدی، 1382، ص 56). از آن جا که در اکثر مناطق جهان، روستاها از جمله نواحی فرسایش محسوب می شوند، اندیشمندان و سیاست گزاران تمامی کشورهای دنیا توجه خاصی به امر توسعه ی روستایی و رفع مشکلات و معضلات آن ها دارند. مشکلات و معضلات روستاها در تمامی جهان ناشی از دو مسأله ی اساسی است: یکی کمبود امکانات اجتماعی (ضعف زیرساخت ها) و دیگری کمبود درآمد (ضعف اقتصادی) (قمبرعلی و زرافشانی، 1387، ص 132).
بررسی آمارها نیز نشان دهنده ی آمار بالای نرخ بیکاری در روستاهاست. به گونه ای که بر اساس نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 1385، نرخ بیکاری مناطق روستایی برابر 74/14 درصد و نرخ مشارکت نیروی کار بر ابر 85/40 درصد بوده است. این موضوع در ارتباط با بیکاری زنان اوضاع اسف بارتری را نشان می دهد به گونه ای که بر اساس آمارهای نسبتاً جدید مرکز آماری ایران، زنان بیکار دارای تحصیلات عالیه و متوسطه روستایی، سهمی برابر 4/59 درصد را دارند. ضمن اینکه تحولات خود اشتغالی در دوره 1375-1335 نشان می دهد که خود اشتغالی در نقاط روستایی ایران از 61 درصد در سال 1335 به 21 درصد در سال 1375 کاهش یافته است (پوررجب میاندوآب، 1388، ص 30).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...