زمین و گردش شب و روز مطالعه کنید، نظام کواکب و ستارگان‏ را به دست بیاورید، زمین، طبقات و آثار آن را شناخته و عاملی را که سبب‏ می‌شود در هر 24 ساعت وضع زمین نسبت به خورشید تغییر نموده و شب‏ و روز پدید آیند بررسی نمایید. علم‏ ستاره شناسی و هیأت به وجود آورید و به علم زمین شناسی آگاه شوید. «و الفلک التی تجری فی البحر بما ینفع الناس » این کشتی‌ها که بر روی آب دریا حرکت می‏کنند و بشر از این راه منفعت‌هایی می‏برد، مسافت‌هایی‏ طی می‏کند، بر علم و معرفت خود می‏افزاید، استفاده تجارت می‏برد، از این استعدادی که به او دادیم استفاده می‏کند، دریا و کشتی و غرق نشدن کشتی و منافعی که بشر از راه‏ کشتیرانی می‌برد همه روی اندازه و حساب و قانون و نظمی است که انسان‏ فقط از نزدیک و از روی مطالعه و تحقیق می‏تواند به آن‌ها آشنا شود. ” «و ما أنزل الله من السماء من ماء فأحیی به اعرض بعد موتها». ” در آب بارانی که سبب زنده شدن زمین مرده می‌شود، هزارها راز و رمز نهفته است که فقط افراد متفکر و محقق و اهل مطالعه از آن مطلع می‏شوند. آن‌ها، جو و کائنات جوی، خواص باران و گیاهان را می‏شناسند. ” «و تصریف الریاح‏ و السحاب المسخر بین السماء و اعرض »” در وزش بادها و گردش ابرها‏  میان آسمان و زمین آیات و نشانه‏هایی از حکمت و صنع باری تعالی نهفته است، ولی تنها کسانی که تعقل،  تدبر و تحقیق‏ می‌کنند قادر به درک آن‌ها هستند.

از نظر علمای مختلف، مطالعه سطحی که مقرون به تحقیق و دقت نباشد، کافی نبوده و اطلاعات مفیدی در اختیار انسان قرار نمی‌دهد. اساساً تفکر، تجزیه و تحلیل معلوماتی است که‏ انسان در ذهن خود اندوخته است. تفکر، سیر در فراورده‏هایی است که برای‏ ذهن فراهم شده‌اند. پس باید معلوماتی باشد تا انسان قادر به تفکر شود. آن کس که یک بوته گل را کاملاً می‏شناسد، از وضع ریشه و ساق و برگ گل‏ و از کیفیت تغذی و تنفس و رشد و نمو و تولید مثل آن مطلع است، می‏تواند در آن بیندیشد و به قدرت و علم و حکمت و تدبیر و تقدیری که در آن گل به کار رفته پی ببرد، امّا کسی که از گل تنها حجم و شکلش را می‏بیند، از راز درون آن آگاه نبوده و قادر به تفکر در این گل از لحاظ ارتباطش‏ با تقدیر و تدبیری که بر جهان حکمفرماست، نمی‌باشد. مایه تفکر، علم است. می‏گویند امر به شی‏ء، امر به مقدمه آن هست. چون تفکر بدون علم و معلومات میسر نیست پس امر به تفکر، امر به‏ سرمایه تفکر یعنی کسب معلومات صحیح درباره مخلوقات هم هست. منظور این است که قرآن کریم نه تنها مردم را به تفکر تشویق کرده، بلکه‏ موضوعات تفکر را در این آیه و آیات زیاد دیگر معین کرده است. (مطهری،1370، 312-315)

قرآن مجید از عقل جز در مقام تعظیم و توجه بر لزوم عمل بر طبق عقل و مراجعه به آن یاد نمی‌کند. (عقاد،1379،9) اشارات مکرر قرآن به عقل فقط به یک معنی از معانی عقل که روانشناسان و متخصصان علوم جدید آن را بیان می‌کنند، نیست، بلکه تمامی وظایف عقلانی انسان را با عملکردها و ویژگی‌های مختلفی که دارد، شامل می‌شود. (عقاد،1379،10)

قرآن کریم که کتاب تربیت انسان است، مردمان را به تفکر می‌خواند و از پیروی کورکورانه و بدون تفکر پرهیز می‌دهد و درستی و سلامت و قوام زندگی را نتیجه تفکر صحیح معرفی می‌کند. (دلشاد،1382،202)

در اینجا به بررسی بخشی از آیات و روایات مربوطه می‌پردازیم:

2-1-1-1) آیات:
“فبشّر عِبَادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْباب”[2] : همان کسانى که سخنان را مى‏شنوند و از نیکوترین آن‌ها پیروى مى‏کنند آنان کسانى هستند که خدا هدایتشان کرده، و آنها خردمندانند.
امام صادق علیه‌السلام “اولوالالباب” را اهل تفکر معرفی کرده و فرموده‌اند: “انّ اُولِی الالباب الّذین عملوا بالفکره.” همانا اولوالالباب آنانند که تفکر می‌کنند. (خزاز قمی،1401 ق،257)

قرآن کریم کتاب تفکر است و مردمان را بر این اساس به سوی حق سیر می‌دهد. (دلشاد،1382،203)

“کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ”[3] : این قرآن کتابی است فرخنده و با برکت که آن را به سوی تو فرو فرستادیم تا در آیات آن بیندیشید، و تا خردمندان پند گیرند.
“تِلکَ الاَمثالُ نَضرِبُها لِلناس وَ ما یَعقِلُها الاّ العالِمون[4]” : ما این مثل‌ها را برای مردمان می‌زنیم و تنها عالمان با خرد خویش می‌توانند آن‌ها را بفهمند.
این جمله به مثل‌ها‌یى که در قرآن زده شده اشاره مى‏کند، و مى‏فرماید که هر چند آن‌ها را همه مردم مى‏شنوند، و لیکن حقیقت معانى آن و لب مقاصدش را تنها اهل دانش درک مى‏کنند، آن کسانى که حقایق امور را مى‏فهمند، و بر ظواهر هر چیزى جمود نمى‏کنند.

دلیل بر این معنا جمله” ما یَعْقِلُها” است، براى اینکه ممکن بود بفرماید:” و لا یؤمن بها”، و یا تعبیرى نظیر آن بیاورد، پس اینکه فرمود: ” ما یَعْقِلُها” دلیل بر آن است که منظور درک حقیقت و مغز آن مثل‌ها است، و گر نه بسیارى از غیر دانایان هستند که به ظواهر آن مثل‌ها ایمان دارند.

پس درک مثل‌هایى که در کلام خدا زده شده نسبت به فهم و شعور مردم مختلف است، بعضى از شنوندگان هستند که به جز شنیدن الفاظ آن و تصور معانى ساده‏اش هیچ بهره‏اى از آن 

ادامه مطلب

سایت های دیگر :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...