به محتوای شناخت، به نقش باورها در پردازش اطلاعات، سوگیری­های توجهی و کنترل شناخت نیز توجه داشته باشد. او همچنین تاکید می­کند که عملیات پردازشی مرتبط با وقوع افکار و باورهای اضطرابی و افسرده ساز را در واقع بایستی به طرح­ها و دانش فراشناختی منسوب دانست. به همین خاطر، تلاش برای اصلاح محتوای فکر به تنهایی، آن هم توسط جانشینی آن با فکر مثبت، نمی­تواند برای تغییر فراشناخت های زیربنایی اختلال و عملیات پردازشی مربوط به آنها، کافی باشد (ولز، 2000).
درمان فراشناختی[37] به ویژه به منظور رفع نواقص درمان شناختی- رفتاری[38] (CBT) ظهور پیدا کرد. به عقیده ولز شناخت درمانی با توجه به این نظر که، افکار منفی در اختلال‌های هیجانی از فعالیت باورهای ناکارآمد[39] منتج می­شوند، سعی کرده است بیشتر بر روی منشأ محتوای افکار[40] کار کند، ولی در مورد این که چگونه این افکار شکل می­گیرد و یا چه ساز و کاری این تفکرات ناکارآمد را برجسته می­سازد تلاشی نکرده است (ولز و متیوز، 1996؛ ولز، 2000). لذا برای فهم فرآیندهای تفکر لازم است که بر باورهای فرد درباره تفکر، راهبردهای فردی در مورد کنترل توجه و هم چنین نوع باورهای فراشناختی او تأکید نماییم. آن چه در درمان فراشناختی مورد تاکید قرار می گیرد ارتباط با افکار به طریقی است که مانع ایجاد مقاومت و یا تحلیل ادراکی پیچیده شود و بتواند راهبردهای تفکر ناسازگار در مورد نگرانی و نظارت غیرقابل انعطاف بر تهدید را از بین ببرد. نظریه­های شناختی در مورد آنچه که باعث به وجود آمدن الگوهای غیرمفید تفکری می­شوند، توضیحات مختصری را ارائه داده­اند. وجود باورهای منفی مشخصاً نمی­تواند درباره­ی الگوی تفکر و پاسخ های همراه آن توضیحی ارائه دهند. آنچه در اینجا مورد نیاز است به حساب آوردن عواملی است که تفکر را کنترل می­کند و وضعیت ذهن را تغییر می­دهد. این عوامل اساس نظریه فراشناختی است (ولز، 2009).درمان فراشناختی بر این اصل استوار است که فراشناخت به طور حیاتی در فهم چگونگی پردازش شناخت و این که چگونه این پردازش، تجارب هشیار را ایجاد می­کند، اهمیت دارد. فراشناخت، آنچه که ما مورد توجه قرار می­دهیم و وارد حیطه­ی هشیاری خود می­کنیم، ارزیابی­ها و تاثیر انواع راهبردهایی که ما برای تنظیم افکار و احساساتمان به کار می­بریم را شکل می­دهد (ولز، 2009). مطالعه در مورد فرآیندهای فراشناختی درگیر در اختلالات روان­شناختی، به طور اساسی با نظریه­ی کنش اجرایی خودنظم بخش (S- REF) ولز و متیوز مرتبط است (ولز و متیوز، 1996). مفهوم محوری S-REF در این است که حفظ و ادامه­ی اختلال هیجانی، نتیجه­ی طیف گسترده­ای از کنش­های پردازش اطلاعات است که در درمان شناختی از آن به فعال­سازی طرحواره یاد می­شود و در برگیرنده­ی فرآیندهای توجهی، وضعیت­های هدف خودنظم بخش، فراشناخت و سبک­های پردازش است. در این حالت، شناخت به عنوان یک مقوله­ی پویا در نظر گرفته می­شود (ولز، 2003).
به طور خلاصه درمان فراشناختی بر این اصل استوار است که اختلال روان­شناختی به دلیل اثرات سبک تفکر یعنی سندرم شناختی- توجهی[41] بر تجربه­های هیجانی و دانش (باورها) تداوم می­یابد. سندرم شناختی- توجهی به شیوه­های خاص موجب تداوم برداشت منفی از خود و ادراک تهدید می­شود و در اختلال وسواسی- اجباری به صورت نگرانی، نشخوار فکری و تفکر تحلیلی در پاسخ به افکار یا تردیدها ظاهر می­شود. پایش تهدید، شامل بازنگری افکار یا احساسات ناخواسته­ی معین، یا توجه به جنبه­های بالقوه­ی تهدیدآمیز محیط است. راهبردهای مقابله­ای غیرانطباقی تشکیل دهنده­ی سندرم شناختی- توجهی در اختلال وسواسی- اجباری، شامل سرکوبی فکر، خنثی­سازی آشکار و ناآشکار و رفتارهای تشریفاتی می­باشند. بنابراین درمان باید بر تغییر سندرم شناختی- توجهی، تغییر باورهای فراشناختی و ایجاد شیوه­های جایگزین تجربه کردن و مقابله با رویدادهای درونی متمرکز شود (ولز، 1390).
تحقیقاتی که در مورد درمان فراشناختی بر روی اختلالات هیجانی انجام شده­اند عبارتند از مطالعه فیشر و ولز[42] (2008) که با استفاده از مدل فراشناختی بر روی افراد مبتلا به اختلال OCD دریافتند که تمام بیماران در پس­آزمون، بهبودی معنی داری را در علایم  OCDنشان دادند که این نتایج در 3 و 6 ماه بعد نیز باقی ماندند.
در مطالعات راس و ونکوسولد[43] (2008) با استفاده از مدل فراشناختی ولز جهت درمان اختلال OCD  بر روی گروهی از بیماران (6 زن و 6 مرد) و در دامنهی سنی 21 تا 58 سال دریافتند که  در پس آزمون و در  3 و6  ماه از دوره­ی پیگیری 7 بیمار، علایم کامل بهبودی را نشان دادند.
در ایران نیز در مطالعه­ای تحت عنوان کارآیی و اثربخشی الگوی فراشناختی ولز در درمان یک مورد اختلال وسواسی- اجباری مورد آزمایش قرار گرفت .اثربخشی این مدل با استفاده از روش تک­موردی تجربی[44] از نوع خط پایه­ی چندگانه بر روی یک مورد آزمودنی (زن) بررسی شد و اثربخشی مدل فراشناختی مورد تایید قرار گرفت (اندوز، 1385).لذا محقق پژوهش حاضر بر آن شد که با توجه به شیوع بالای نوع شستشوی اختلال وسواسی- اجباری در ایران به درمان این اختلال پرداخته و با توجه به ویژگی های مثبت درمان فراشناختی از جمله مشخص بودن جلسات و کوتاه مدت بودن این درمان، در این تحقیق به بررسی این موضوع خواهیم پرداخت که آیا درمان فراشناختی بر کاهش نشانه­های نوع شستشو اختلال وسواسی- اجباری اثر بخش است یا خیر؟
1-3. اهمیت و ضرورت پژوهش
اختلال وسواسی- اجباری (OCD) یکی از مشکلات جدی سلامت روان است و سالانه هزینه­های اقتصادی و اجتماعی هنگفتی را بر جامعه تحمیل می­کند (بارلو، 2002). مشکلات همراه باOCD  و علائم ناتوان کننده­ی آن کارکرد میان فردی، شغلی و زندگی فرد را مختل می­کند (کلارک[45]، 2004). اختلال وسواسی- اجباری بیماری شایعی است به طوری که از هر چهل نفر یکی در طول زندگی­اش به این بیماری مبتلا می­شود. وسواس می­تواند مشکلات جدی برای فرد ایجاد کند. افراد مبتلا به وسواس ساعت­های زیادی در طول روز مشغول انجام رفتارهای وسواسی خود هستند. به همین دلیل این افراد فرصت کافی برای رسیدگی به امور خانواده خود را ندارند. علاوه بر این بسیاری از افراد مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری از مکان­ها و موقعیت­هایی که در آنها اضطراب ایجاد می­کند نیز اجتناب می­کنند. برخی از آنها عملاً خانه نشین می­شوند. بیشتر اوقات فرد یا افرادی در خانواده به آنها کمک می­کنند تا از عهده انجام مناسک و تشریفات وسواسی خویش برآیند (لیهی و هولاند[46]، 1379).

تحقیقات همواره اثر منفی­ای که OCD می­تواند بر اعضای خانواده داشته باشد را ثابت کرده­اند. همسران یا اعضای خانواده افراد بزرگسالی که از OCD رنج می­برند، سطح بالایی از 

ادامه مطلب

سایت های دیگر :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...