ویلسون[19]، 2005).

     البته ارتباط کمالگرایی با اختلال وسواس فکری-عملی هنوز کاملا روشن نشده است و یافته ها در این مورد متناقض هستند.سیکا (2004)نشان داده است که کمالگرایی اختلال وسواس فکری-عملی را از اختلال اضطراب فراگیر متمایز نمی­کند. از سوی دیگر فراست و استکیتی (1997) نشان داده اند که کمالگرایی کلی بین گروه­های اختلال وسواس فکری-عملی و اختلال وحشتزدگی تفاوتی ندارد (وو و کورتزی[20]، 2009). همچنین در خلاصه بندی مطالعات مختلف، داگاس و همکاران(2004) ادعا کرده اند که عدم تحمل بلاتکلیفی بهترین پیش بینی کننده برای نگرانی و اختلال اضطراب فراگیر در جمعیت هایی بالینی و غیربالینی است. با توجه به اینکه تحقیقات گذشته دو سازه کمال گرایی و عدم تحمل بلاتکلیفی را در افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی مورد بررسی قرار داده اند و پژوهش­های انجام گرفته در این زمینه ضد و نقیض است. لذا عدم تحمل بلاتکلیفی و کمالگرایی مؤلفه­های شناختی هستند که نقششان را باید در اختلال وسواس فکری-عملی مورد بررسی قرار داد. از این رو، سؤال اساسی این پژوهش این است که آیا بین افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی و افراد عادی در زمینه کمال گرایی  و عدم تحمل بلاتکلیفی تفاوت وجود دارد؟

اهمیت و ضرورت مسئله

    امروزه یکی از حوزه­های که در آن مطالعات فراوانی در حال انجام است، بررسی و تبیین رابطه بین فرآیندهای روانشناختی و آسیب شناسی روانی است. تعیین مؤلفه­های اساسی و مهم در هر یک از اختلالات می­تواند پیشنهادهای سازنده ای را در جهت پیشگیری و خط مشی های درمانی ارائه کند. با توجه به شیوع نسبتاً بالای اختلال وسواس فکری-عملی که از هر پنجاه نفر یک نفر را مبتلا می­سازد و با توجه به اینکه این بیماری میل به مزمن شدن دارد، آشکار است که هزینه­های مالی و پیامدهای روانشناختی آن برای خود مبتلایان، خانواده­های آنان و جامعه بسیار بالاست (مهرابی زاده و همکاران، 1386).

     اختلال وسواس فکری-عملی یک اختلال اضطرابی بسیار ناتوان ساز است که معمولا به مثابه یک بیماری بد علاج که نیازمند درمان مادام العمر است، در نظر گرفته می­شود. پدیده­های وسواسی نه تنها در افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی، که در بسیاری دیگر نیز قابل مشاهده است. علی رغم شناخت فزاینده شیوع و بیماری زایی اختلال وسواس فکری-عملی و معرفی درمان­های مؤثر، مبتلایان به این اختلال هنوز کمتر از حد واقعی  تشخیص داده شده و به گونه ای نامناسب مداوا می­شوند(کلارک و واتسون[21]، 2006).

     بررسی­های به عمل آمده نشان داده است که شیوع بالای این اختلال مشکلات زیادی را در کارکرد شغلی، بین فردی، مالی، تحصیلی، زناشویی و مراقبتی افراد مبتلا به این اختلال ایجاد کرده و از طرف دیگر، مقادیر بالایی از خدمات بهداشتی را صرف خود می­کند. به علت ماهیت عاجز کننده اختلالات اضطرابی و از جمله اختلال وسواس فکری-عملی، داروهای تجویزی برای اختلالات اضطرابی از جمله پرمصرف ترین داروها در سطح جهان هستند. درنتیجه با توجه به شیوع نسباً بالای این اختلال و مزمن و هزینه بر بودن بودن آن، لزوم تشخیص و درمان به موقع آن امری ضروری است که طی چند دهه اخیر مطالعات زیادی جهت شناسایی عوامل روانشناختی دخیل در شروع و تداوم  اختلال وسواس فکری-عملی انجام شده است (هالجین و ویتبورن، 2003).

    با این توضیحات طبیعی است که شناسایی فرآیندهای روانشناختی دخیل در اختلال وسواس فکری-عملی از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده و می تواند دانش ما را درباره  شروع و تداوم این اختلال افرایش داده و به ما کمک کند تا تصویر روشن تری از ماهیت این اختلال بدست آوریم. همچنین در شناسایی و تشخیص دقیق تر این اختلال به ما کمک می­کند. در نتیجه درک درست تر از ماهیت اختلال به تشخیص دقیق تر  منجر می­شود و این مهم راه را برای برنامه ریزی جهت پیشگیری­های اولیه و ثانویه هموار و زمینه را برای ارائه راه حل­های درمانی بهتر و مفیدتر فراهم می کند. امید است این پژوهش با یافته­های جدید و تکمیلی بتواند گامی کوچک در راستای شناخت هرچه بیشتر فرآیندهای روانشناختی دخیل در اختلال وسواس فکری-عملی بردارد.تا با شناخت این فرایندها بتوان تا حدودی عوامل مستعدکننده ابتلا به اختلال وسواس فکری-عملی را شناسایی و گام­های ارزشمندی در جهت پیشگیری و درمان این اختلال برداشته شود.

اهداف پژوهش

الف) هدف کلی

    مقایسه عدم تحمل بلاتکلیفی و کمال گرایی در بین بیماران مبتلا به اختلال وسواسی-اجباری و افراد عادی.

ب) اهداف اختصاصی

ادامه مطلب

سایت های دیگر :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...