جنسی ، هویت قوی یا گروهی.
بحران هویت: Identity بحران هویت عبارت است از فقدان حاد احساس هویت خود فقدانن احساس طبیعی از تداوم زمان. فقدان این احساس که شخص امروز و این جا از نظر پایداری همان شخص دیروزی است که در این جا بود.
اختلال هویت: Identity.D. اختلال هویت یکی از ملاکهای اختلال شخصیت مرزی است. اختلال هویت عبارت است از بی ثباتی بارز و مستمرل خود انگاره یا احساس نقص.
هویت خود: Identity Egi احساس هویت که توانایی تجربه خود را به عنوان چیزی که تداوم و یکنواختی دارد و قدرت رفتار مطابق آن را تامین می نماید (اریکسون)
مفهوم شناسی هویت :
تاملی در معنا و مفهوم هویت ، حدود انتظارات ما را از این بحث مشخص می کند در فرهنگ معین آمده است هویت یعنی ذات باری تعالی 2. هستی و وجود 3. آنچه موجب شناسایی مشخص باشد 4. حقیقت جزئیه یعنی هرگاه ماهیت با تشخیص لحاظ و اعتبار شود هویت گویند و گاه هویت به معنی وجودخارجی است و مواد تشخص است و هویت گاه با لذات و گاه بالعرض است.
هویت یعنی حقیقت شی یا شخص که مشتمل بر صفات جوهری او باشد. هویت در لغت به معنای شخصیت، ذات، هستی و وجود می باشد.
دهخدا در لغت نامه اش هویت را عبارت از تشخص دانسته و می گوید و همین معنی میان حکیمان و متکلمان مشهور است.
هویت از منظر اریکسون :
اریک اریکسون که نام او با هویت پیوندی عمیق دارد می نویسید:
هویتی که نوجوان درصدد است تا به طور روشن با آن مواجه شود این است که او کیست؟ نقشی که باید در جامعه ایفا نماید چیست؟ آیا  او یک کودک است یا بزرگسال؟ آیا او توانایی این را دارد که روزی به عنوان یک همسر یا پدر و مادر باشد؟ آیا او علی رغم نژاد مذهب یا زمینه های ملی که او را از نظر مردم کم ارزش جلوه می دهد احساس اعتماد به نفس دارد؟
 
الف- بررسی تاریخیاریکسون و انسان آرمانی «هویت جو» ERIK- ERIKSON
«[1]در اندیشه اریکسون ، هویت جانشین جنسیت فرویدی تلقی شده و کیستی شناسی یا شناسایی هویت خویشتن هسته مرکزی نظریه رشد شخصیت در مکتب اریکسون است. شناسایی هویت در فرهنگهای مختلف بطور متفاوت سازمان می یابد. به نظر او
و در بلوغ با انقلاب فیزیولوژیک ، تصویر ذهنی نوجوان از بدن و هویت خویش مورد تهدید واقع می شود، اگربرقراری مجدد هویت به نحوی مطلوب حاصل نشود خطر سرشکستگی و ابهام نقش، نوجوان را تهدید می کند و رشد روانی او را دستخوش نابسامانی می سازد. در دیدگاه «اریکسون» ، در نوجوان گاهی به نظر می رسد که هویت واقعی به اطلاع ، خویشتن خویش را گم کرده به درستی نمی داند کیست. جون تعیین هویت شخصی و اجتماعی در نظامهای رقابتی ، امری دشوار و پیچیده است. معهذا زیستن در آنها مستلزم شخصیتی پایدار و با هویت است تا در  برابر ابهام نقشهای مقاومت شود. «استقرار هویت» باید قبل از زناشویی تحقق یا بد هرکس باید بداند او خود کیست و در آینده مایل است چگونگی باشد بتواند تشخیص دهد چگونه همسری می خواهد «استقلال هویت» زمانی فرا می رسد که دیگر هیچ گاه هویت خویش مورد پرسش و تردید قرار نمی گیرد و بدون نیاز عاطفی به دیگران می توان بقا و رشد یافت. استقرار هویت یک تلفیق همه جانبه از آرزوها ، هدفهای حرفه ای و کلیه خصوصیات است. چنین وحدت هویتی را «تعادل شخصیت» می نامند.
اریکسون هدف روانکاوی را استقرار و باز سازی هویت بیمار با طرد ابهام در نقشهای می داند. او بجای جنسیت ، بر اهمیت نفوذ شرایط- سازمانها و نهادهای اجتماعی تکیه می کند که من ناچارا «باید در آنها ریشه گیرد».
«[2]البته آنچه که بیشتر در نظریه اریکسون ابتکاری و جالب و قابل اهمیت است بحثی است درباره «[3]هشت سن بشر» کوشش ماو برای نشان دان چگونگی نقش فرهنگ در تکامل رشد شخصیت ، نگاه و بینش جدید و ابتکاری در شناخت مسائل مهمی که انسان در ارتباط باخود و جهانش با آنها روبه رو است  به ما عرضه می دارد.
اگرچه اریکسون معتقد است که هشت مرحله رشد جهان شمول بوده و شامل همه انسانها می شود، لیکن به این موضوع نیز اعتقاد دارد که تفاوتهای فرهنگی در نحوه برخورد هر فرد با مسائل ایجاد شده در هر مرحله و حل آنها تاثیر بسیار و می گذارد. مثلا «آداب و رسوم بلوغ در  تمام اجتماعات وجود دارد، لیکن نحوه تجلی آنها و اثری که بر فرد می گذارند در فرهنگهای مختلف متفاوت است.
در کتاب «[4]کودکی و جامعه» اریکسون درباره «هشت مرحله رشد» می گوید که این مراحل نتیجه پیاده شدن یک طرح اولیه و فطری است که بوسیله دستگاه وراثت انتقال می یابد. این نظریه «اپی ژنتیک» رشد معتقد است که هر مرحله از زندگی زمان مناسبی دارد که در آن زمان ظهور می کند و مسلط است بر زندگی فردا انسان. هنگامی که تمامی مراحل طبق نقشه قبلی پیاده شوند یک شخصیت تکمیل شده ایجاد می گردد. در کنار این روند رشد اریکسون معتقد است که هر یک از این مراحل توام با یک «بحران[5]» می باشد. به نظر اریکسون «بحران» به معنای خطر فاجعه آمیز نیست بلکه درهر کدام  از مراحل رشد که نقطه عطف جدیدی هستند بالطبع بحرانی رخ می دهد که پایه و ما به سلامت و یا ناسلامتی های بعدی است. اگر در هر کدام از این مراحل با این بحرانها که جنبه های مثبت و منفی دارند و قسمتی از جنبه های طبیعی رشد محسوب می شوند برخورد رضایت بخش شود، جنبه مثبت شخصیت مانند اعتماد به دیگران ، شک و تردید و احساس حقارت جذب ایگو می گردد با آرمان شخصیت رشد ناسالم می یابد».

 

ادامه مطلب

سایت های دیگر :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...