درگیری:/پایان نامه درمورد نزاع خیابانی |
درگیری:/پایان نامه درمورد نزاع خیابانی
عنصر درگیری، بیانگر میزان مشارکت افراد در نقشها و فعالیتهای اجتماعی است، به نظر هیرشی، کسانی که گرفتار کار، زندگی خانوادگی، سرگرمی و … هستند، معمولاً فرصت کمتری برای درگیر شدن در رفتارهای کجروانه دارند. در عین حال به نظر او همین مشارکت، فرد را در معرض انواعی از اهرمهای کنترل اجتماعی قرارمی دهد که افراد مرتبط با او، بر او اعمال میکنند. به همین نحو، آشکار است کسانی که در فعالیت مرسوم و متعارف جامعه مشارکت ندارند، فرصت و آزادی عمل بیشتری نیز برای دست یازیدن به رفتارهای کجروانه مییابند.
عنصر باور نیز بیانگر میزان اعتقاد فرد به اعتبار قواعد اخلاقی و اجتماعی، باور او نسبت به ارزشها و هنجارهای اخلاقی جامعه و وفاداری وی به آنهاست، به نظر هیرشی، اگر فردی جداً این باور را داشته باشد که درگیر شدن در گونههایی خاص از رفتارها کار درستی نیست، مشارکت در آن رفتارها برای او دور از تصور خواهد بود. در مقابل، کسانی که اعتقاد و وفاداری ضعیفی نسبت به هنجارهای اخلاقی و اجتماعی دارند، ممکن است تمایل بیشتری به نادیده گرفتن آنها داشته و بیشتر به کجروی مبادرت ورزند (رابرتسون،1372: 176-174).
از دیدگاه تئوری هیرشی، نزاع جمعی مانند دیگر اشکال بزهکاری، معلول کاهش و فقدان نظارت و کنترل اجتماعی است. زمانی که کنترل اجتماعی تضعیف میگردد، متقابلاً یکپارچگی اجتماعی دستخوش زوال و نقصان میشود که این خود به کاهش اقتدار ناشی از یکپارچگی منجر شده و بالاخره در اثر آن توانایی پیشگیری مؤثر از بزهکاری و انحراف نقصان یافته، احتمال بروز کژرفتاری افزایش مییابد. از جمله دیگر نظریهپردازان تئوری کنترل، فرایدی و هیگ است که متأثر از آرای هیرشی در باب نظارت اجتماعیاند. آنان معتقدند که جرمها غیراخلاقی بوده؛ به طوری که شکسته شدن جوامع و زوال اجتماعات را رقم میزنند. آنها با اشاره به نقطه نظرات هیرشی در خصوص انحراف و کنترل اجتماعی، رهیافت کنترل اجتماعی وی را پشتیبانی کرده، به تبیین واقعیت اجتماعی رفتار جزائی میپردازند. آنان معتقدند هیرشی بر مهمترین الزامات میان جرم و نظم اجتماعی تأکید کرده است و تشخیص داده که چهار عنصر یاد شده به طور معنادار، الزاماتی را بین نوجوانان منحرف و جامعه ایجاد کرده است. وقتی که این عناصر نیرومند شوند همنوایی در سطح بالایی ایجاد خواهد شد. فرمول اصلی نظریه کنترل هیرشی به وسیله نتایج تحقیقات بسیار گسترده در همان زمان و در دورههای بعد توسط فرایدی و هیگ بر روی روابط متقابل نقشها به عنوان اجزای عمده تعیینکننده گسترش همبستگی اجتماعی تأیید شد. تئوری هیرشی به شرح رفتارهای همنوا گسترش همبستگی اجتماعی تأیید شد. تئوری هیرشی به شرح رفتارهای همنوا همبستگی اجتماعی و یا ظهور رفتار انحرافی توجه کردند. برای مثال، هر چه صمیمیت میان اعضای خانواده کاهش یابد، جرم و بزه افزایش مییابد. بدین وصف بین کاهش صمیمیت در روابط متقابل اعضای خانواده و میزان بزهکاری رابطه مستقیم وجود دارد (ممتاز،1381: 121). هیرشی و فرایدی در توسعه تئوری کنترل اجتماعی، خود را به تعارضهای پدیدههای همنوایی و ناهمنوایی یا جرم محدود کردند. معنای آن این است که وقتی همنوایی حاصل شد، مطمئناً در ایجاد جرم وقفه ایجاد میشود (محسنی تبریزی، 1383: 97)؛ بنابراین، بر اساس نظریههای کنترل میتوان گفت که نحوه رفتار و ویژگیهای والدین از عوامل مؤثر بر آرامش و تواناییهای فرزندان است. رفتارهای ناهنجار هر یک از والدین ممکن است بر رفتارهای فرزندانشان مؤثر واقع شود (موسوی و همکاران،1387: 77-33)؛ بنابراین اگر گاهی رفتارهای ناهنجار از سوی فرزندانشان مشاهده میگردد، خود ناشی از ضعف کنترل و وجود گسست در ارتباطات سالم خانوادگی است (ربانی و همکاران،1388: 110).
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1398-07-25] [ 06:41:00 ب.ظ ]
|