و-فرضیه های تحقیق. 9
ز-اهداف تحقیق. 10
ح-جنبه نوآوری تحقیق. 10
ط- نوع روش تحقیق. 10
ی- روش گرداوری اطلاعات. 11
ک- ساختار تحقیق. 11
فصل اول: تاریخچه، تحولات تقنینی و مفاهیم مرور زمان. 12
2-1- پیشینه تاریخی مرور زمان. 13
2-1-1- تاریخچه مرور زمان در حقوق ایران. 13
2-1-1-1- مرور زمان در ایران قدیم. 14
1-1-1-2- مرور زمان در حقوق جدید ایران. 16
2-1-2- مرور زمان در حقوق کشورهای دیگر جهان. 32
2-2- تعاریف و مفاهیم مرور زمان. 39
2-2-1- تعریف لغوی مرور زمان 40
2-2-2- تعریف اصطلاحی. 40
2-3- مقایسه مقررات مرور زمان با احکام مشابه در قوانین 43
2-4- مقایسه مرور زمان کیفری و مدنی. 46
فصل دوم :مبانی فلسفی و حقوقی مرور زمان. 50
2-1- فلسفه مرور زمان کیفری. 52
2-1-1- استدلال موافقان. 52
2-1-2- استدلال مخالفان. 53
2-2- اقسام مرور زمان کیفری در حقوق ایران. 54
2-2-1- مرور زمان شکایت. 55
2-2-2- مرور زمان تعقیب. 56
2-2-2-1- مبدأ مرور زمان تعقیب. 58
2- 2-2-1-1- تاریخ وقوع جرم. 58
2-2-2-1-2- تاریخ آخرین اقدام تعقیبی یا تحقیقی. 60
2-2-2-2- قطع مرور زمان تعقیب و آثار آن. 61
2-2-2-2-1- عدم احتساب مدت زمان سپری شده مرور زمان قبل از انقطاع 62
2-2-2-2-2–مطلق و غیرشخصی بودن. 62
2-2-2-2-3- قابلیت طرح دعوی خصوصی. 62
2-2-2-2-4- انقطاع نامحدود. 63
2-2-2-3- تعلیق مرور زمان تعقیب . 63
2-2-2-3-1- موانع عملی. 64
2-2-2-3-2-موانع حقوقی. 65
2-2-3- مرور زمان مجازات. 65
2-2-3-1- مدت مرور زمان مجازات. 65
2-2-3-2- مبدأ مرور زمان مجازات. 68
2-2-3-2-1- قطعیت حکم. 68
2-2-3-2-2-تاریخ انقضاء مدت یا رفع مانع. 68
2-2-3-2-3- تاریخ قطع اجرای مجازات. 69
2-2-3-2-4- تاریخ لغو قرار یا حکم تعلیق اجرای مجازات یا آزادی مشروط 69
2-2-3-3- تعلیق مرور زمان مجازات. 70
2-2-3-4- قطع مرور زمان مجازات. 70
2-2-3-4-1- شروع به اجرای هریک از محکومیت های قطعی. 71
2-2-3-4-2- شروع به اجرای حکم در خصوص هریک از شرکاء و معاونان جرم 71
2-3- مرور زمان در قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومیو انقلاب در امور کیفری. 72
2-3-1- دایره اعتبار و اجرای مقررات مرور زمان. 72
2-3-1-1-نوع جرایم و مجازاتهای مشمول مرور زمان. 73
2-3-1-2- اعتبار مقررات مرور زمان در مراجع مختلف قضائی 86
فصل سوم: اوصاف، آثار و نقد نظریات مرور زمان کیفری. 90
3-1- اوصاف مرور زمان. 91
3-1- 1-امری بودن مقررات مرور زمان. 91
3-1-2- مرور زمان و اعتبار امر محکوم به. 92
3-1-3- توجه به مرور زمان در تمام مراحل دادرسی. 92
3-1-4- مرور زمان کیفری و حقوق شاکی و مدعی خصوصی. 92
3-1-5- بقای محکومیت و سجل کیفری. 93
3-1-6- مرور زمان کیفری و مجازاتهای تبعی و تتمیمی. 93
3-1-7- مرور زمان در انواع مختلف جرایم. 94
3-2-آثار مرور زمان مجازات. 96
3-2-1- عطف به ماسبق شدن. 96
3-2-2- محو آثار محکومیت. 97
3-2-3- سقوط مجازات. 98
3-3- نقد مرور زمان کیفری. 100
3-3-1-موافقین مرور زمان کیفری. 101
3-3-1-1- نظریه فراموشی و نسیان جامعه. 101
3-3-1-2- نظریه اصلاح مجرم در نتیجه مرور زمان. 102
3-3-1-3- رعایت مصالح اجتماعی. 102
3-3-1-4- جنبه بازدارندگی مجازات و مرور زمان. 103
3-3-1-5- عدم امکان جمعآوری دلایل و آثار جرم. 103
3-3-1-6- عدالت کیفری و مرور زمان. 104
3-3-1-7- تغییر شخصیت مجرم. 104
3-3-1-8- اقتضای نظم عمومی. 105
3-3-1-9- جنبه جرمزدایی مرور زمان. 105
3- 3-1-10-سوء استفاده از قانون. 106
3-3-2- دلایل مخالفان مرور زمان کیفری. 107
نتیجه گیری. 114
پیشنهادات. 118
فهرست منابع. 120
چکیده:
مرور زمان به معنای گذشت مدت زمانی است که باعث ایجاد وضعیت حقوقی جدیدی میشود. بنابراین گذشت زمان میتواند در تعقیب مجرم و اجرای مجازات مؤثر باشد. این موضوع از مواردی است که در گذشته قانونگذار جزییات آن را در قانون آیین دادرسی کیفری بیان کرده بود؛ اما با اجرای قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۹۲ واکاوی جزییات این موضوع ضروری است. در قانون جدید مجازات اسلامی مبحثی به مرور زمان اختصاص داده شده است و با تصویب آن، مواد مربوط به مرور زمان در قانون آیین دادرسی کیفری نسخ ضمنی شده است. موضوع قابل تأمل در قانون جدید آن است که جرائم تعزیری مشمول مرور زمان شناخته شدهاند در حالی که در قانون آیین دادرسی کیفری فعلی فقط جرائم بازدارنده و اقدامات تامینی و تربیتی مشمول مرور زمان است. به نظر میرسد که با تصویب این قانون مقررات مرتبط از قانون آیین دادرسی کیفری نسخ ضمنی شده است نظر به اینکه قانونگذار در قانون مجازات جدید با رویکردی تازه به مسائل و جزئیات این نهاد حقوقی پرداخته است. در این تحقیق ما به روش توصیفی- تحلیلی به بیان ابعاد مختلف در خصوص مرور زمان به عنوان یکی از عوامل سقوط مجازات پرداختهایم.
واژگان کلیدی: مرور زمان، سقوط مجازات، جرائم تعزیری، قانون مجازات
الف-مقدمه
پدیدههای اجتماعی که امور واقعی هستند، به خودی خود ناهنجار نیستند، بلکه پارهای از آنها به مرور زمان و بروز آثار زیان بار، به ویژه در مورد تعرض به حیات حقوق بشر و ارزشهای اجتماعی، ناهنجار یا جرم تلقی میشوند. بررسی عوامل سقوط دعوای کیفری و تحولات ان، محتاج تبیین و تبین ماهیت و حدود مترتب بر آن است. یکی از چالشهای مربوط به سقوط دعوا رامی توان مرور زمان سقوط مجازات در تحولات تقنینی حقوق کیفری به مفهوم اخص واعم و ایرادات و حل مشکلات مربوط در حقوق ایران دانست و برای دستیابی به قوانین حقوقی ایران و توانایی قانونی براین موارد ساختارسازی کاملی باید بعمل آید.
هدفی که در همه مجازاتها مدنظر میباشد اصلاح مرتکب و متنبه کردن افراد نسبت به جرم ارتکابی میباشد. به عبارتی چه بسا مجازات موجب خطرناک تر شدن مجرم شود. قاضی دادگاه میبایستی با توجه به میزان، شدت، انگیزه مرتکب و اقدامات و اظهارات او در جهت کاهش آثار جرم و دلجویی و جبران خسارت زیان دیده به این نتیجه برسد که صدور تعویق برای او جنبه اصلاحی بیشتری نسبت به صدور زندان دارد. به همین دلیل است که قاضی میبایستی احاطه کامل روی پرونده و وضعیت خانوادگی مرتکب جرم داشته باشد تا بتواند بهترین تصمیم را اتخاذ نماید. امید شخص مجرم به تعویق صدور حکم باعث میشود در جهت جبران خسارت زیان دیده و جلب رضایت او گام بردارد و این در جهت رضایت قربانی جرم اهمیت فراوانی دارد و باعث کاهش آثار جرم میگردد. حتی دادگاه میتواند در صورتی که تشخیص دهد مجرم سابقه کیفری ندارد و ضرر و زیان مجنی علیه را جبران نموده یا ترتیباتی برای جبران آن قرار داده است او را از مجازات معاف نماید. (ماده 40 ق.م.آ)
ب- بیان مسئله
مرور زمان از مسائل عقلی است که وجود آن در هر سیستم حقوقی، موجب ایجاد نظم و دقت در رسیدگی میشود. مبنای مرور زمان نوعی مصلحت اندیشی همراه با ایجاد نظم در رابطه اجتماعی است و هدف مقنن از ایجاد این تأسیس حقوقی نوعی فصل خصومت بوده که مجرای رسیدگی به مساله را قائم به موعد و مدت زمان خاصی نماید تا افراد بعد از گذشت این مدت، حقوق خود را ثابت و غیر قابل تعرض ببینند.
همانطور که گفته شده است مرور زمان به معنی گذر زمان می باشد و سبب ایجاد وضعیت حقوقی جدید و مخصوصی میشود. مرور زمان در امور کیفری، از قواعد آمره و از علل سقوط دعوای عمومی به شمار میرود. قانونگذار در قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ برای اولین بار پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سه نوع مرور زمان را مختص جرائم تعزیری پذیرفت. در این قسم از مجازاتها که مقنن حق تعیین نوع و مقدار مجازات را دارد، حق تعیین موقوفی تعقیب و اجرای مجازات را هم داراست و چه بسا به همین دلیل است که «تعزیرات منصوص شرعی» از شمول مرور زمان تعقیب، مستثنی شدهاند
با پرداختن به این موضوع میتوان ادعا نمود که در نظام کیفری اسلام نفس مجازات چندان مطلوب نیست، بلکه تنها به عنوان ضرورت بدان توسل جسته میشود تاکید شریعت بر رعایت حقوق متهم از لحظه جرم انگاری تا مرحله رسیدگی وآسان گیری و مهربانی در دادرسی کیفری و تدوین قوانین را اشکار نموده واز این طریق حساسیت قانونگذار را به حفظ وصیانت از حقوق شهروندی افزایش می دهد.
مجازات که رایجترین و طبیعیترین پاسخ اجتماعی به پدیده مجرمانه است، در اثر عوامل گوناگونی ساقط میگردد که مرور زمان در قانون کیفری از آن جمله است. ماهیت این دو در نتیجه و آثار، مختلف است و به دلیل اختلاف در آثار تشخیص مصادیق هریک ضروری است. اگر چه مباحث مطرح شده در منابع حقوقی ما در این زمینه به هم نزدیک است، اما در تشخیص مصادیق هریک از آنها اختلاف نظرهایی وجود دارد که ناشی از عدم دقت در ماهیت آنها و عدم عنوان گذاری دقیق در این باره است.
زوال در لغت به معنای «از بین رفتن، نابودی» آمده است زوال یا سقوط دعوا دارای یک مفهوم خاص و یک مفهوم عام است. سقوط دعوا در مفهوم عام به معنای زایل شدن محاکمهای میباشد که خواهان با اقامه دعوا موجب شروع آن شده است. در مفهوم اخص نیز سقوط دعوا معمولاً نتیجه حکم قطعی است که اختلاف را فصل مینماید.
البته سقوط دعوا، در شمار دیگری از موارد، به گونهای دیگر است. در حقیقت سقوط دعوا ناشی از سقوط حق اصلی است که این زوال میتواند قهری یا ارادی باشد. همچنین اگرچه زوال دعوا، علی الاصول، از آثار حکم و زوال حق است، اما ممکن است ناشی از صرف نظر کردن از دعوا باشد. (بند ج ماده 107 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی سقوط دعوا در اثر صدور حکم قطعی، زوال حق اصلی و استرداد دعوا قابل بررسی است
اکثریت فقهای شورای نگهبان مرور زمان در امور حقوقی را مغایر شرع میدانند مراجع کیفری، نه تنها نظریه شورای نگهبان را که به مسائل حقوقی مربوط است، میآید و این نظریات را به مسائل و موضوعات کیفری نیز تسری میدهد. و درنتیجه قوانین مرور زمان کیفری را رسًما منسوخ میپندارند و حتی اینکه کمسییون سابق استفتائات شورای عالی قضایی و اداره حقوقی قوه قضائیه 1 نیز هر کدام به نوبه خود به منسوخ بودن قوانین مرور زمان کیفری اظهار نظر کردهاند.
اقامه دعوا از طرف خواهان علیه خوانده، رسیدگی دادگاه و صدور حکم، اگرچه در جهت اجرای عدالت است، اما باید نزاع و اختلاف فی مابین اصحاب دعوا را نیز پایان دهد تا محکوم له (خوانده یا خواهان)، با قطعیت حکم، امکان یابد که با اطمینان و خیالی آسوده، از محکوم به یا مورد دعوا بهره برداری و از حکم صادره به عنوان دلیل نیز، عندالاقتضاء استفاده نماید.
بنابراین، با توجه به این که با صدور حکم و قطعیت آن، دعوا پایان مییابد، باید راه اقامه و رسیدگی دوباره به چنین دعوایی، بسته شده و حکم نیز از اعتبار امر قضاوت شده برخوردار میشود
در حقوق ایران، رأی قطعی به تصمیمی گفته میشود که به سبب گذشتن مهلت تجدیدنظر یا تأیید در آن مرحله قابل اجرا شده باشد.
زوال دعوا ممکن است پیامد زوال حق اصلی باشد؛ زیرا آثار زوال حق اصلی، بر دعوا نیز مترتب میشود. بنابراین در مواردی که حق اصلی زایل میشود، دعوا نیز زایل (ساقط) میشود زوال حق ممکن است ارادی یا قهری باشد در ادبیات حقوق کیفری در نظام حقوقی کشور ایران سازمان تحت عنوان تأسیس جزایی تعویق صدور حکم تعبیر میشود.
چهار گونه از مسئولیت در پیوند با اشخاص حقوقی در نظام حقوقی ایران پیش بینی شده است: اولین مسئولیت کیفری مدیران و رجال جامعه که همان مسئولیت شخص حقیقی است. دومین مسئولیت مدنی که بر پایه آن هر شخص حقوقی مسوول ضرر وزیانی است که بر دیگری وارد ساخته است. سومین مسئولیت اجتماعی یا تامینی که نسبت به وضعیت یا حالت خطرناک شخص حقوقی میتوان اقدام تامینی و تربیتی روا داشت و مسئولیت کیفری که این گونه از مسئولیت بسیار دیر و از سال 1388 از سوی قانونگذار پذیرفته شده است
در مورد عطف بماسبق شدن مقررات مربوط به مرور زمان دانشمندان حقوق جزا اتفاق عقیده نداشته و به دو دسته تقسیم میشوند. بعضی از آنان معتقدند که بایستی این قوانین عطف بماسبق شوند و بعضی دیگر برعکس با عطف بماسبق شدن موافق نمیباشند. ولی همه دانشمندان دریک امر اتفاق عقیده دارند و آن اینکه هرگاه بهنگام تصویب قانون جدید، مهلتهای پیش بینی شده در قانون سپری شده باشد، حق مکتسبی برای متهم حاصل گردیده و بهیچ وجه نمیتوان قانون جدید را ولو آنکه مهلتها را تغییر داده باشد شامل این دسته از متهمین نمود. ازاین مطلب گذشته همانطور که اشاره شد علمای حقوق بدودسته موافق و مخالف تقسیم میشوند.
موافقین عطف بماسبق کردن قوانین جدید مدعی هستند که اولاً مقررات مربوط به مرور زمان در بسیاری از کشورها از جمله در کشور فرانسه در قوانین آئین دادرسی کیفری پیش بینی شده است، و چون قوانین آئین دادرسی کیفری عطف بماسبق میشوند لذا قوانین مربوط بمرور زمان هم باید عطف بماسبق شوند. ثانیاً مقررات مربوط بمرور زمان حق متهم نیست بلکه گذشتی است که جامعه نسبت به مجرمین اعمال مینماید. جامعه تصمیم میگیرد که هرگاه جرمی در مهلتهای پیش بینی تعقیب نگردد و یا حکمی بموقع اجراء گذاشته نشود، تعقیب و یا اجراء حکم موقوف بماند. وچون جامعه حق دارد در هر موقع از این گذشت خود عدول نماید، لذا میتوان قانون مرور زمان را ولو آنکه شدیدتر هم باشد عطف بماسبق نمود. بعلاوه آنچه موجب قطعیت مرور زمان است همان وصول به آخرین روز مهلت میباشد و چون این آخرین روز مهلت در زمان قانون جدید اتفاق افتاده و قطعیت مرور زمان هم بستگی به آن روز دارد، لذا مقررات مرور زمان باید صرفنظر از شدت و ضعف تابع همین قانون اخیر باشد
برخی دیگر از دانشمندان با این عقیده مخالفاند. آنان معتقدند که مرور زمان از قوانین ماهوی است نه قوانین شکلی و دادرسی، کما اینکه در بعضی از کشورها از جمله کشور ایران در قوانین مجازاتی ذکر شده است. بعلاوه چون نتیجه مرور زمان مصونیت مجرم از تعقیب است لذا بایستی آنرا جزء قوانین ماهوی محسوب نموده و تابع اصول کلی عطف بماسبق نشدن قوانین جزائی دانست. ما در کشور خود به آراء محاکم و دیوان کشور دراین خصوص برخورد ننمودیم. در کشور فرانسه که با قوانین کشور ما شباهت کامل دارد نیز رویه واحدی اتخاذ نشده است. تا سال 1931 رویه قضائی فرانسه با نظریات دانشمندان دسته اخیر یعنی عطف بماسبق نکردن قوانین جدید مطابقت داشت. ولی درسال 1931 دیوان عالی کشور فرانسه تصمیم جدیدی برخلاف نظریات خود اتخاذ کرد و صراحتاً حکم داد که قوانین مربوط بمرور زمان از قوانین آئین دادرسی کیفری بوده و بایستی بلافاصله اجراء شوند، اعم از اینکه دراین اجراء وضع متهم وخیم تر و یا بهتر گردد.
این جریان تا سال 1956 ادامه داشت و درآن سال مجدداً دیوان کشور فرانسه از نظریه خود عدول نمود و درمورد مرور زمان اجرای مجازات حکم چنین نظر داد که مرور زمان مجازات تابع قانونی است که در زمان صدور حکم قطعی قابلیت اجراء داشته است.
با نبودن نص صریح و نبودن رویه ثابت قضائی چه باید کرد؟ بعقیده ما نظریه دانشمندان دسته دوم ارجحیت دارد. زیرا علاوه بر اینکه در کشور ما مقررات مربوط به مرور زمان در قوانین جزائی ماهوی قید گردیده و از این لحاظ باید تابع اصول کلی باشند، اصولاً ارتکاب جرم و یا صدور حکم قطعی کیفری دارای آثار و متعلقاتی است که با عمل مجرمانه و یا حکم قطعی کیفری اتصال داشته و بهیچ وجه نمیتوان آنها را از هم تفکیک نمود. یکی از این آثار نیز همان مرور زمان است. در موقع ارتکاب جرم ویا صدور حکم کیفری هم مجرم و هم جامعه میدانند که اگر مدتی جرم تعقیب نشود ویا حکم اجراء نگردد، تعقیب و اجراء حکم موقوف میگردد. وچون مرور زمان از آثار وابسته به جرم و مجازات است لذا بایستی مثل خود جرم تابع قانون زمان ارتکاب و یا صدور حکم باشد.
مطابق ماده 6 قانون آئین دادرسی کیفری شش مورد به عنوان موارد سقوط دعوی کیفری عنوان شده که ساقط کننده دعوای کیفری هستند وهر زمان یکی از این موارد رخ دهد اگر پرونده کیفری دردادسرا و دادگاه مطرح باشد قرارموقوفی تعقیب صادر شده واگر در مرحله اجرای حکم باشد، حکم موقوف الاجرا میشود.
این موراد عبارتاند از:
1- فوت متهم یا محکوم علیه در مجازاتهای شخصی
2- گذشت شاکی یا مدعی خصوصی درجرائم قابل گذشت که جنبه خصوصی دارد.
3-مشمولان عفو: البته عفو اعم از عفو عمومی و عفو خصوصی است.
4- نسخ مجازات قانونی.
5- اعتبار امر مختومه.
6- مرور زمان.
این شش مورد هر وقت حادث واحراز شود پرونده با صدور قرارموقوفی تعقیب یا موقوف الاجرا مختومه میشود.
ج- مرور سوابق تحقیق
1-عسکری اسلام پوردر مقاله جایگاه توبه و نقش آن در امور کیفری اسلام نشریه: «رواق اندیشه » اسفند 1383 – شماره 39 (29 صفحه – از 94 تا 122) به این نتیجه رسیده است که:
توبه در حقوق جزای اسلامی به عنوان یکی از موارد سقوط مجازات شمرده است و به عنوان یک «تأسیس حقوقی» محسوب میشود؛ به گونهای که در سایر مکاتب کیفری امروزی، نمونه آن به چشم نمیخورد. در اهمیت آن همین بس کهیکیاز بهترین شیوههای جلوگیری از تکرار جرم و اصلاح مجرمین است. با تأمل در آیات و روایات و سخنان فقهای اسلام، استنباط میشود که برای توبه، ندامت حقیقی و عزم بر ترک گناه برای همیشه کافی است و انجام آن نیاز به لفظ و اعمال خاصی ندارد. در قانون مجازات اسلامی، توبه از جایگاه ویژهای برخوردار است و اگر با شرایط کامل انجام شود، یکی از معاذیر قانونی معافیت از مجازات شناخته شده است که در جرائم حق الله، قبل از ثبوت جرم به وسیله اقرار یا شهادت شهود، مسقط مجازات بوده، ولی در جرایمی که جنبه حق الناس دارند، موجب سقوط مجازات نیست؛ چون مرتکب، علاوه بر این که اوامر و نواهی الهی را نادیده گرفته، موجب ضرر و زیان مالی و جسمی یا آبرویی برای دیگران شده و باید جبران کند. البته توبه، مجازات اخروی را ساقط مینماید، ولی باید دانست که وضع مجازات دنیوی، تابع مجازات اخروی نیست. از جمله نکات قابل توجه در باب توبه به عنوان یکی از معاذیر معافیت از مجازات، این است که اگر بزهکار بعد از اقرار توبه کند، قاضی میتواند (مخیر است) که از ولی امر برای او تقاضای عفو نماید یا مجازات را در حق وی اعمال کند. اما توبه بعد از اقامه بینه هیچ اثر حقوقی ندارد.
2-فخلعی، محمد تقی در مقاله پژوهشی در قاعده فقهی درء الحد نشریه: مطالعات اسلامی، بهار و تابستان 1379 – شماره 47 و 48 (44 صفحه – از 121 تا 164) به این نتیجه رسیده است که:
یکی از قواعد مهم فقهی که در حقوق جزای اسلام اهمیت زیادی دارد، قاعده «در الحد» است نام این قاعده از حدیث نبوی مشهور و متفق بین شیعه و اهل سنت یعنی حدیث «ادرؤ الحدود بالشبهات» اتخاذ و مفهوم آن مورد تسالم همهء فقهای اسلام واقع شده است. بر اساس این قاعده در صورت حدوث هرگونه شبههای، چه در مقام ثبوت برای عامل جرم و چه درمقام اثبات و دادرسی برای قاضی شرع، حدود و مجازاتهای شرعی ساقط میشود. قاعدهء «درء الحد» بیانگر روح تخفیف و تسامحی است که اساس تشریعات جزایی اسلام را تشکیل داده و تا حد زیادی تأمین کنندهء امنیت متهمان به جرائم است؛ همچنین نشان دهندهء اهتمام عظیمی است که اسلام به حرمت و شخصیت انسانها به خرج داده و مانع از کیفر و مجازات بیدلیل و اثبات نشدهء آنان میشود. فقهای اسلام بحثهای گوناگون را پیرامون این قاعده و تقسیم شبهات و اقسام مجازات شرعی که موضوع این قاعده است مطرح کردهاند. بررسی تطبیقی نظریات فقهی فقهای اسلام و نیز آرای حقوقدانان جدید از جمله اهدافی است که در این گفتار دنبال شده است.
3- حضرتی،صمد در مقاله خود که در نشریه: حقوقی دادگستری زمستان 1380 – شماره 37 به چاپ رسیده به بررسی مرور زمان در مجازاتهای بازدارنده پرداخته است.
مرورزمان مدتی است که به موجب قانون پس ازانقضای آن مدت، تعقیب جرم ویا اجرای حکم قطعی (جزایی) موقوف میشود ومجازات مقررشده درقانون برای جرم به مورداجرا گذاشته نمیشود به عبارت دیگر هرگاه رسیدگی به جرم ویا اجرای حکم قطعی کیفری مدت معینی به تعویق افتد، دیگر به آن جرم رسیدگی نمیشود وآن حکم قطعی اجرا نمیشود دراین حالت گفته میشود که جرم مشمول مرورزمان شده است انواع مرورزمان مقنن دراجرای بند 6 ماده 6 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی وانقلاب درامور کیفری که مرورزمان را ازجهات موقوفی تعقیب محسوب داشته است بهتروبجا بود که احکام مربوط به مرورزمان کیفری را مشخص میکرد که به طور خلاصه باانتشار مواد 173 و 174، قانونگذاردرمقام تعیین انواع مرورزمان مبدأ مرورزمان مدت مرورزمان وآثار مرورزمان برآمده است واین مواد بسیارناقص ومجمل وضع شده است ومسایل اساسی مرورزمان از قبیل انقطاع مرورزمان، علل توقف مرورزمان وتعلیق آن رابیان نکرده است که درسابق درخلال مواد 49 تا 53 قانون مجازات عمومی بیان شده بود.
[پنجشنبه 1398-07-11] [ 12:41:00 ق.ظ ]
|