1-9-3-1- مبانی اصولی در سبک زندگی اسلامی
سبک زندگی فقط ظاهر افراد را شامل نمیشود که احیانا زیباییهایی نیز داشته باشد. بلکه این ظاهر رفتار وقتی دو ویژگی پیدا میکند عنوان سبک زندگی بیشتر به آن انطباق پیدا میکند: 1- اینکه آن رفتار ظاهری عادت رفتاری انسان بشود و تبدیل به یک رسم یا عادت فردی شود. 2- جمعی از انسان ها این ظاهر و روش را برای خودشان انتخاب کردهاند.سبک زندگی یعنی ظاهر رفتار و عادت و جمعی بودن[29] که هر سه با هم تعریفی از سبک زندگی
میشود.
سه رکن مهم وجود دارد برای اینکه انسان بتواند خودش و خصوصیات زندگیاش را معرفی کند. رکن اول، که براساس آن زندگی را بنا میکنند، موضوع جهان بینی است. جهان بینی هر شخص، تأثیر باورهایش بر زندگیاش است. جهان بینی را معلومات فرد مشخص نمیکند. باورها و اعتقاداتش آن را مشخص میکند. رکن دوم، ایدئولوژی است. ایدئولوژیها را میتوان به بایدها و نبایدهای اخلاقی و فقهی، اطلاق کرد.[30] رکن سوم، سبک رفتاری و ظاهری است که به آن سبک زندگی میگویند.[31]
1-9-3-1-1- تفاوت سبک زندگی و اخلاق
آیا سبک زندگی که همان ظاهر و صورت رفتاری میباشد. از نگاه دین اهمیت دارد یا نه؟ باتوجه به تفاوت سبک زندگی با اخلاق، باید بگوییم که فقط اسلام با اخلاق ما کار ندارد بلکه با سبک زندگی ما نیز کار دارد. مثلا اینکه ما عصبی مزاج هستیم یا نه، جزء سبک زندگی نیست (بلکه به اخلاق مربوط میشود)، اما اینکه چگونه عصبانیت خود را ابراز کنیم جزء سبک زندگی است، مثلا اینکه با ناسزا گفتن، فریاد زدن و. عصبانیت خود را بروز دهیم جزء سبک زندگی محسوب میشود. اینکه ما آدم کریم و با سخاوتی هستیم ربطی به سبک زندگی ندارد ولی اینکه حاتم بخشی خود را چگونه بروز
میدهیم به سبک زندگی مربوط میشود. دین به سبک زندگی ما کار دارد.[32]
1-9-4- تعریف آسیبشناسی
آسیبشناسی (pathology) از نظر لغوی از دو واژه پاتو (patho = pathos) به معنی رنج، درد و عذاب و لوژی (logy=logos) به معنی مطالعه تشکیل شده است.
آسیب شناسی به معنای فرآیند و ریشهیابی بیماریها، دردشناسی، ناخوشیشناسی، یا علم مطالعه
بینظمیهای ارگانیسم (موجود زنده) است.[33]
در جای دیگر نیز آمده است که آسیبشناسی واژهای است که در علوم زیستی، به مطالعهی بینظمیها و نابسامانیهای ارگانیسم[34] و اندام میپردازد. به کارگیری این واژه در کجروی جامعه، مبتنی به متشابهی است که دانشمندان بین بیمارهای عضوی و آسیبهای اجتماعی قائل میشوند[35]، آنان میگویند: اجتماع از افراد تشکیل میشود؛ همانطوری که بدن، از سلولها به وجود میآید و به این صورت، جامعه را به کالبد انسان تشبیه کردهاند؛ چنانکه افلاطون، جامعه را همانند بدن میدانست و آن را به سه بخش سر (زمامداران و اداره کنندگان)، قلب (سپاهیان) و شکم (افرادی که نیازمندیهای مردم را فراهم میکنند) تقسیم کرده بود.[36]
1-9-5- تعریف خانواده
تعریفهای گوناگونی از خانواده شدهاست که ما تعدادی از آنها را به عنوان نمونه میآوریم:
خانواده یک مجموعه انسانی است که در نوپاترین و کوچکترین شکل خود، دست کم دو انسان با ویژگیهای گوناگون و با دو شخصیت متفاوت را در کنار هم قرار میدهد.[37] مانند یک زن و شوهر، همراه با فرزندان یا بدون آنها، یا پدر و مادری منفرد به ضمیمه کودکان خود.[38]
خانواده یک واحد اجتماعی است که بر اثر ازدواج یک زن ومرد پدید آمده و وجود فرزندان آن را تکمیل میکند.[39]
از نظر روانشناسی خانواده نظامی نیمه بسته است که نقش ارتباطی داخلی را ایفا میکند و دارای اعضایی است که وضعیتها و مقامهای مختلفی در خانواده احراز کرده و با توجه به محتوای نقش، وضعیتها، افکار و ارتباطات خویشاوندی و . ایفاء نقش میکند.در جهان بینی اسلام، خانواده گروهی متشکل از افراد است که دارای شخصیت مدنی، حقوقی و معنوی است که براساس نکاح (عقدی که ارتباط یا مشروعیت ارتباط زن و مرد را معین میسازد) پدید میآید.[40]
از دیدگاه روانشناسی فرهنگی، خانواده نخستین و مهمترین واحد زیستی در جامعه است؛ فضای عاطفی، کیفیت الگوهای ارتباطی و ارزشهای اساسی حاکم در خانواده بر نحوه شکلگیری پایههای شخصیتی و ویژگیهای روانی ـ رفتاری اعضای آن تأثیرات ژرف و پایدار دارد.
برای بسیاری از مردم، خانواده از لحاظ رشد فردی، روانشناختی، تعامل عاطفی و حفظ عزت نفس، مهمترین گروه اجتماعی قلمداد میشود.[41]
سایت های دیگر :
|
[پنجشنبه 1399-03-01] [ 10:11:00 ق.ظ ]
|