و کیفیت متفاوت) چند تحول اساسی (با اهمیت متفاوت) به وقوع پیوسته است. این تحولات را می توان در سه گروه کلی طبقه بندی کرد:

آموزش و یادگیری فعال، مشارکتی، دانش آموزمحور و فرایند محور
بهره گیری از فناوری اطلاعات در جریان آموزش و یادگیری
توجه به آموزش مهارت جهانی نگریستن به زمینه های مختلف(کیامنش، 1383).
با توجه به مواردی که ذکر شد یکی از اهداف عمده آموزش و پرورش، توانایی حل مسأله، آفرینندگی، خلاقیت و ابتکار در دانش آموزان است. با این توانایی ها دانش آموزان می توانند با شرایط گوناگون زندگی و موقعیت های جدید سازگار شوند. رشد این توانایی ها از طریق روش های تدربس فعال میسر می باشد(آرمند، 1374).

با این وجود در نظام آموزشی ایران مدت هاست که با تکیه بر روش سنتی، به ویژه سخنرانی،شاگردان را به حفظ و تکرار مفاهیم علمی ترغیب می کنند و علیرغم این که در محافل علمی و تربیتی و حتی اجرایی صحبت از فعال بودن شاگرد رشد فکری و آزادانه اندیشی می شود اما عملاً چنین نگاه هایی جنبه ی شعارگونه به خود گرفته اند. از سوی دیگر صحبت از تقویت روحیه همکاری و رفاقت در بین شاگرادن و رشد اجتماعی آنان می شود. اما در عمل نه تنها گام مؤثری در این راستا برداشته نمی شود بلکه اغلب اوقات همکاری و رفاقت به نوعی رقابت تبدیل می شود که نتیجه ی آن افزایش حس حسادت، کینه و دشمنی در بین شاگرادن است. سبک غالب در اکثر آموزش های کلاسی سنتی است به این معنا که شاگردان در زمینه یادگیری مفاهیم درسی، کمتر با موقعیت های چالش آور روبه رو می شوند. فرصت های کمتری برای تعامل، همفکری، همکاری و بحث و گفتگوی معلم با شاگرد و شاگردان با یکدیگر فراهم می شود. دانش آموزان به یادگیری طوطی وار ترغیب می شوند، رقابت جایگزین همکاری می شود و احتمال خطر جمع گریزی و گوشه گیری در بین شاگردان افزایش می یابد(کرامتی،1384).

یکی از ویژگی های روش تدریس مؤثر، ایجاد موقعیت های معنادار برای فعالیت دانش آموز است، موقعیت معنادار موقعیتی است که در آن تجربه های یادگیری رغبت انگیز و رضایت بخشی برای کودک فراهم می شود(ملکی، 1385).

فرآیند یادگیری به معنای کسب معلومات از کتاب ها، به رشد و ایجاد تفکر خلاق کمک نمی کند. دانش آموزان برای یادگیری نیاز به محیطی مناسب دارند که بتوانند با آن تعامل داشته باشند، ایجاد چنین محیطی بر عهده ی معلمان و مسئولان آموزشی است. معلمانی که به شیوه ی زمانی ارزش بدهند از عقاید جدید دانش آموزان اگاه باشند و با توجه به عقاید دانش آموزان، سؤال های عجیب و غریب آنان را جدی تلقی کنند، اعتماد دانش آموزان را جلب کرده و آنان را در پرورش استعدادها و توانایی هایشان یاری می دهند.

پس با توجه به اینکه آموزش موجود در مدارس، دانش آموزان را به تفکر قالبی (همگرا) عادت داده است، جا دارد مسئولان امر آموزش بویژه معلمان به نقش اهمیت روش های تدریس فعال توجه نمایند تا

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه ها اینجا کلیک کنید

بتوانند موجبات رشد دیگر ویژگی های اجتماعی و خلاق را در دانش آموزان فراهم نمایند. پژوهش حاضر نیز با در نظر گرفتن اینکه روش یادگیری مشارکتی از جمله روش های تدریس فعال است که می تواند شرایط لازم را برای ایجاد تفکر خلاق و رشد توانایی های بالقوه دانش آموزان و همچنین پیشرفت تحصیلی آنان را در درس علوم تجربی فراهم آورد انجام شده است.

بیان مسأله

تعلیم و تربیت در دنیای امروز مفهومی متفاوت با گذشته دارد. تحول علم و فناوری، ضرورت تحول در فرایند فعالیت های آموزشی را انکارناپذیر ساخته است. هرگز نمی توان با طرز تلقی گذشته و سوگیری های کهنه به دانش آموزان و تربیت آن ها نگریست. نظام های آموزشی امروزی، باید نیروهایی را تربیت کنند که در درک دنیای پیچیده موجود توانمند و در مدیریت و رهبری آن خلاق و مبتکر بوده و منطقی رفتار نمایند. تربیت انسان های متفکر و خلاق روش خاص خود را می طلبد، قالب ها و چهارچوب های گذشته هرگز نمی تواند چنین بستر و موقعیتی را فراهم سازند، متأسفانه در بسیاری از نظام های آموزشی به دلیل گسترش و توسعه سریع مدارس و به کارگیری نیروهای اجرائی غیر متخصص و تربیت نشده، عاداتی نامطلوب بر فرایند تدریس حاکم شده است؛ مخصوصا آن دسته از عادت های غلطی که جانشین همفکری، تعامل و مشارکت دانش آموزان در کلاس درس شده اند و هر گونه آزادی اندیشه، نقادی و نوآوری را از آن ها گرفته اند و به جای استفاده از روشهای جدید و فعال تدریس و یادگیری بر اجرای روش های سنتی پافشاری می کنند(شعبانی، 1383).

همچنین باید توجه داشت که در آموزش کودکان تنها مواد آموزشی نیستند که از اهمیت برخوردارند بلکه نحوه آموزش یا کیفیت آموزش، سطح رشد آن ها، علایق و تجربیات آن ها نیز در امر آموزش تأثیر فراوان دارد این عقیده باعث شده که روش های انتخابی برای ارائه مطالب آموزش بیشتر مورد توجه متخصصان قرار گیرد(ابراهیمی قوام، 1388).

محققان معتقدند همه انسان ها در کودکی از تفکر خلاق برخوردارند، لکن عدم وجود محیطی مناسب و بی توجهی و عدم تقویت این توانایی مانع ظهور آن می گردد. برای هر جامعه ای وجود افراد خلاق اهمیت زیادی دارد. زیرا در دوره انتقال و تغییر نیاز مبرمی به راه حل های خلاق برای مسائل حال و آینده خود دارند(ادیب نیا، 1388).

بنابراین یکی از ضروری ترین تحولات در نظام های آموزشی، تحول در نگرش و راهبردهای یاددهی-یادگیری است که مورد استفاده معلمان و مدیران اجرایی نظام آموزشی داشته باشند؛ زیرا نظریه ها و رویکردهای تحول آفرین در فرآیند اجرا با استفاده درست از راهبردهای یاددهی-یادگیری هویت می یابند و کارایی و مفید بودنشان مشخص می شود بهترین برنامه در فرآیند اجرای نامطلوب ممکن است به انحراف کشیده شود و نتیجه ی معکوس به بار آورد. مسئولان و مجریان نظام های آموزشی باید باور کنند که نظریه ها و اجرای برنامه های درسی عناصری انفکاک ناپذیر هستند و تأثیر متقابل بریکدیگر دارند(شعبانی، 1383).

بر اساس دیدگاه صاحب نظران و متخصصان تعلیم و تربیت، نهادهای آموزشی باید تلاش کنند که توانایی های خلاق دانش آموزان را در فرآیند آموزشی صحیح پرورش دهند. زیرا در دنیای آینده نیازمند انسان های متفکر و خلاق می باشد. قدرت آفرینندگی می تواند در حل مسائل زندگی افراد و سازگاری آن ها با محیط بسیار مؤثر باشد.

یادگیری مشارکتی[1] روش تدریسی است که توجه زیادی را در طول سه دهه­ی اخیر به خود جلب نموده است پژوهش های بسیاری انجام شده­اند مبنی بر این­که اگر دانش­آموزان فرصت­های برای تعامل با یکدیگر جهت دستیابی به اهداف مشترک را داشته باشند هم از لحاظ تحصیلی و هم از لحاظ اجتماعی پیشرفت خواهندکرد (جانسون و جانسون[2]، 2002، لئو[3] و همکارانش، 1996، اسلاوین[4]، 1996، به نقل از گیلیس[5] ،2010). تعاملات دانش­آموزان فرصت­هایی را برای بهبود مهارت­های اجتماعی و به طور کلی برای حل مشکلات گروهی و ارائه راه حل های خلاق ایجاد می کند(ارال و فارم[6]، 2009).

متأسفانه در بسیاری از نظام های آموزشی، آموزش به شوه یادگیری مشارکتی چندان مورد توجه نیست. کتاب های درسی معمولاً به گونه ای نگارش یافته اند که تنها انبوهی از حقایق علمی را به دانش آموزان منتقل می کنند. و معلمان نیز در فرآیند اجراء اغلب با استفاده از شیوه های سنتی فرصت هرگونه اندیشیدن و خلاقیت را از دانش آموزان می گیرند. با توجه به چنین مسأله ای محقق درصدد پاسخگویی به دو سئوال است:

آیا بین یادگیری مشارکتی در درس علوم تجربی با خلاقیت دانش آموزان رابطه وجود دارد؟
آیا بین یادگیری مشارکتی در درس علوم تجربی با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان رابطه وجود دارد؟
در این پژوهش برای دست یابی پاسخ چنین سؤال هایی، کتاب علوم تجربی پایه پنجم ابتدایی را که توسط دفتر برنامه ریزی و تألیف کتب درسی برای تدریس در مدارس ابتدایی در سال 90-1389 تألیف و ارائه شده است را بر اساس الگوی یادگیری مشارکتی اجرا نمودیم و تأثیر چنین آموزشی را بر میزان رشد خلاقیت و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار دادیم.

اهمیت و ضرورت تحقیق

اکثر اوقات خلاقیت به عنوان قلمرو اعضای هنرهای خلاق نگریسته می شود که قلمرو آن در گروه های علمی مدرن قرار داشته و می توانید شواهد آن را در دور و بر خود ببینید. در دنیای واقعی انسان به وسیله محصولات تصور خلاق احاطه شده است. در جهان واقعی وجود مهارت های خلاق یک امر ضروری است زیرا آن ها برای تولید، طراحی، بازاریابی، بسته بندی، مدیریت، مراقبت کودکان، تدریس، مهندسی، تزئینات منزل و خانه داری، معماری، آشپزی، نوشتن، تحقیق و توسعه، توسعه تأسیس شرکت ها و موارد دیگر مورد نیاز هستند. در واقع مهارت های خلاق برای همه ی افرادی که با تفکراتی در زمینه ایده ها و فنون جدید و یا حل مسأله درگیر هستند ضروری می باشد. خلاقیت[7] یک رشته تحصیلی نیست بلکه یک ابزار شناختی ضروری است که به تمرین و ممارست نیاز دارد(پتی، ترجمه ابراهیمی قوام و عباس صادقی، 1385).

توین بی [8]، معتقد است اگر جامعه نتواند از موهبت خلاقیت حداکثر استفاده را بنماید و بدتر از این، اگر این توانایی را سرکوب کند، انسان دیگر از حق ذاتی اش یعنی اشرف مخلوقات بودن محروم می گردد، زیرا در آن صورت کم ثمرترین مخلوقات است. همین دلیل کافی است که جامعه برای تعلیم و تربیت خلاق اولویت قائل شود. با توجه به مدت زمان زیادی که بچه ها در مدرسه می گذرانند می توان گفت که تجربه های مدرسه نقش اساسی در تحقیق خلاقیت آنان در آینده را داراست، لکن تحقیقات نشان داده است که افراد برجسته به ندرت از مدرسه و معلمانشان به عنوان عامل مؤثر مهمی در رشد توانایی ها و خلاقیتشان یا نموده اند(ادیب نیا، 1388).

در بسیاری از یادگیری ها، از یادگیرنده انتظار می رود که دانش ها، فنون و ایده هایی که توسط دیگران مطرح می شود را دریافت کند. کار خلاق در این رابطه یک استثناء بسیار مهم است که اغلب توسط معلمان و افراد دیگر به خوبی درک نشده و کمتر از ارزش واقعی خود مورد توجه قرار می گیرند(پتی[9]، ترجمه ابراهیمی قوام و عباس صادقی، 1385).

در حالی که اگر بخواهیم به آینده کشورمان بیندیشیم چاره ای جز این نداریم که به جای توجه به پیش پا افتادگی ها و جهش های تحصیلی و مدرک گرایی ها، شیوه های آموزش خلاق را در مدارسمان به کار گیریم. یکی از راه های رسیدن به این مهم این است که یک جو مشارکتی و همکارانه در مدارس ما حاکم شود. بدین ترتیب برای اینکه رقابت در مدارس تبدیل به رفاقت شود، و برای اینکه روحیه همکاری و مشارکت در بین یادگیرندگان و مدرسان تقویت شود و همه دانش آموزان در امر یادگیری مطالب درسی و پیشرفت تحصیلی و دست یابی به روحیه ای خلاق، به موفقیت دست یابند، به کارگیری رویکرد یادگیری مشارکتی با توجه به انعطاف پذیری که دارد در آموزش و یادگیری دروس مختلف به ویژه دروس تجربی که به تجارب مشترک یادگیری نیازمندند، می تواند بسیار مفید و اثربخش باشد.

یکی از ضرورت های انجام این تحقیق، ضرورت توسعه روحیه رفاقت و همکاری و ایجاد زمینه پیشرفت تحصیلی مطلوب تر و همچنین ایجاد خلاقیت و ایجاد روحیه خلاق در بین دانش آموزان مدارس است. از آنجایی که یکی از اهداف مدارس کشورمان رشد همه جانبه دانش آموزان در تمامی ابعاد فکری، عاطفی و اجتماعی است، به کارگیری یادگیری مشارکتی به عنوان یک روش یادگیری فعال می تواند برای این هدف، مورد استفاده معلمین و دانش آموزان در مدارس کشورمان قرار بگیرد. در این تحقیق ما به بررسی تأثیر الگوی یادگیری مشارکتی بر خلاقیت و پیشرفت تحصیلی می پردازیم تا در صورت گرفتن نتیجه مثبت، در مدارس کشورمان استفاده بهتری از آن به عمل آوریم.

اهداف تحقیق

   اهداف کلی:

تعیین تأثیر روش یادگیری مشارکتی در درس علوم تجربی بر افزایش خلاقیت دانش آموزان.
تعیین تأثیر روش یادگیری مشارکتی در درس علوم تجربی بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان.
    اهداف جزئی:

مشخص کردن تأثیر روش یادگیری مشارکتی در درس علوم بر شاخص روانی(سیالی)[10] تفکر دانش آموزان
مشخص کردن تأثیر روش یادگیری مشارکتی در درس علوم بر شاخص انعطاف پذیری[11] تفکر دانش آموزان
مشخص کردن تأثیر روش یادگیری مشارکتی در درس علوم بر شاخص اصالت[12] تفکر دانش آموزان
مشخص کردن تأثیر روش یادگیری مشارکتی در درس علوم بر شاخص بسط[13] تفکر دانش آموزان
فرضیه های تحقیق

فرضیه های اصلی:

روش یادگیری مشارکتی در درس علوم بر افزایش خلاقیت دانش آموزان مؤثر است.
روش یادگیری مشارکتی در درس علوم بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان مؤثر است.
فرضیه های فرعی:

روش یادگیری مشارکتی در درس علوم بر شاخص سیالی(روانی) تفکر دانش آموزان مؤثر است.
روش یادگیری مشارکتی در درس علوم بر شاخص انعطاف پذیری تفکر دانش آموزان مؤثر است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...