عرضه­کنندگان مواد اولیه، توزیع کنندگان، مؤسسات و نهادهای دولتی، مؤسسات ارائه دهنده­ی تسهیلات و به نوعی، همه کسانی که با مؤسسات مختلف درگیر هستند همواره این مؤسسات را ارزیابی می­کنند. در گذشته، بیشتر ارزیابی­ها به صورت ارزیابی عملکرد شرکت­ها با شاخص­های مالی و ارزیابی دارایی­های مالی و ملموس یک موسسه صورت می­گرفت.
اقتصاد امروزین، اقتصاد محصولات نامشهود است؛ از این‏رو دارایی­هایی که این محصولات را ایجاد می‏کنند نیز عمدتاً دارایی­های نامشهود است. سهم‏ تولیداتی نظیر اطلاعات، خدمات‏ مشاوره‏ای، تحقیق و توسعه، خلاقیت و نوآوری و امثال آن در سازمان­ها رو به افزایش‏ است. محرکه­های اصلی‏ تولید در اقتصاد نوین را عواملی نظیر فناوری اطلاعات، طراحی، نرم‏افزار، دانش‏ و استعدادهای افراد و سرمایه­های فکری تشکیل خواهد داد. علاوه بر این و به طور کلی در شرایط رقابت اقتصادی سنگین ‏کنونی، عواملی مانند نام و شهرت شرکت، مشتریان وفادار، تأمین‏کنندگان‏ قابل اعتماد، کارکنان‏ خلاق و پردانش، برنامه­های تحقیق و توسعه، سیستم­های‏ اطلاعاتی مناسب، حق الامتیاز و علائم‏ تجاری و مانند آن­ها، دارایی­های عمده­ی شرکت­ها را تشکیل می‏دهد. در چنین شرایط پیچیده‏ای، ارزش­گذاری‏ دقیق و قابل اعتماد شرکت­ها دشوار شده است و با توجه به این­که روش­های متداول‏ حسابداری، اینگونه دارایی­ها را محاسبه و در ارزشیابی کل شرکت منظور نمی‏کند، فاصله‏ بین ارزش بازار[2] شرکت­ها و ارزش دفتری[3]، روز به‏ روز بیشتر می‏شود. این فاصله به ویژه در شرکت­های مبتنی بر دانش و شرکت­های متکی‏ به فناوری پیشرفته[4]وسیع‏تر است (فخاریان، 1380).امروزه، مدل جدیدی از دارایی­ها مطرح شده است و بطور کلی دارایی­های سازمان را به دو دسته­ی دارایی­های مشهود و دارایی­های نامشهود تقسیم می­کنند که عموماً دارایی­های نامشهود را سرمایه‌‌ی فکری می­نامند، و ارزیابی­ها به سمت ارزیابی دارایی­های نامشهود (سرمایه‌‌ی فکری) گرایش پیدا کرده است.
افزایش فاصله­ی میان ارزش بازار و ارزش دفتری شرکت­ها منجر به توجه گسترده­ی تحقیقات به بررسی ارزش حذف شده از صورت­های مالی شده است (مثلاً لو و زاروین، 1999، لو، 2001، لو و رادهاکریشنان، 2003). لو (2001، صفحه 9) بطور مستند می­گوید که طی سال های 1977 تا 2001، نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری 500 شرکت آمریکایی از 1 تا 5 برابر افزایش یافته است که در حدود 80% ارزش بازار آن شرکت­ها در گزارشگری مالی منعکس نشده است.
برای نمونه در سال 1997، ارزش بازار شرکت مایکروسافت[5]معادل 1488 میلیارد دلار تعیین شد. این مبلغ که برابر مجموع ارزش‏ سهام شرکت­های بوئینگ، مک‏دونالد، شرکت نفتی تکزاکو و شرکت بوش بود، 4/13 برابر ارزش دفتری شرکت را نشان‏ می‏داد. به بیان دیگر تنها 7 درصد ارزش واقعی شرکت مایکروسافت با استفاده از روش­های‏ متعارف حسابداری اندازه‏گیری و به عنوان‏ دارایی­های فیزیکی در ترازنامه منعکس شده‏ بود و 93 درصد بقیه عبارت بود از دارایی­های نامشهود شرکت شامل دانش و سرمایه‏های فکری، تحقیق و توسعه و نام و اعتبار شرکت.
در سال 1994 تحقیق انجام یافته در 2000 شرکت آمریکایی نشان داد که‏ دارایی­های مشهود (فیزیکی) حدود یک سوم‏ ارزش بازار را تشکیل می‏دهد. این تفاوت به‏ هنگام ادغام و خرید شرکت­ها محاسبه و منعکس می‏شد. در سال 1995، شرکت‏آی بی ام برای خرید شرکت لوتوس مبلغ 3/2 میلیارد دلار پرداخت که 8/1 میلیارد دلار از این مبلغ برای تحقیقات در جریان‏ پرداخت شد.
شرکت­های آمریکایی سالیانه 150 میلیارد دلار صرف تحقیق و توسعه می‏کنند و تحقیقات اخیر نشان داده است که در 375 مورد ادغام و خرید شرکت­ها، پروژه‏های‏ تحقیق و توسعه در جریان، بالغ بر 75 درصد ارزش این شرکت­ها را تشکیل داده است. این­گونه مخارج در واقع سرمایه‏های عظیم‏ فکری یک سازمان‏ و نوعاً هزینه­ی سرمایه‏ای محسوب می­شود، در حالی که هنوز در بسیاری از موارد برمبنای روش­های متداول حسابداری به عنوان‏ هزینه­ی‏ جاری قلمداد می­گردند.
محدودیت­های صورت­های مالی در توضیح ارزش شرکت ناشی از این امر است که منبع ارزش اقتصادی تنها تولید کالای مادی نیست، بلکه ایجاد سرمایه‌‌ی فکری است. سرمایه‌‌ی فکری شامل سرمایه­ی انسانی و سرمایه­ی ساختاری متشکل از مشتریان، فرایندها، پایگاهای اطلاعاتی، علائم تجاری و سیستم­هاست (اوینسون و مالن، 1997) و نقش مهمی در ارزش آفرینی شرکت و مزیت­های رقابتی ایفا می­کند (کاپلان و نرتن، 2004).افزایش شناخت و بکارگیری سرمایه‌‌ی فکری به شرکت­ها کمک می­کند تا کاراتر، اثربخش­تر، پربازده­تر و نوآورتر باشند. همچنین موفقیت شرکت­ها در رقابت، به میزان کمتری به تخصیص استراتژیک منابع فیزیکی و مالی، و به میزان بیشتری به مدیریت استراتژیک سرمایه‌‌ی فکری بستگی دارد (نمازی و ابراهیمی، 1388).
با وجود افزایش شناخت سرمایه‌‌ی فکری و تأثیر آن بر ارزش شرکت و مزیت­های رقابتی، معیار مناسب ارزیابی سرمایه‌‌ی فکری شرکت هنوز در دوران طفولیت به سر می­برد. با این حال روش اندازه­گیری سرمایه‌‌ی فکری ارائه شده توسط پالیک (b، a2000) که در این تحقیق بکار رفته، به عنوان معیاری برای کارایی ارزش افزوده توانایی سرمایه‌‌ی فکری شرکت پیشنهاد می­گردد. مهم­ترین عنصر ضریب ارزش افزوده­ی فکری پالیک ناشی از منابع شرکت – سرمایه­ی فیزیکی، سرمایه­ی انسانی و سرمایه­ی ساختاری- است. ضریب ارزش افزوده­ی فکری بطور گسترده در تجارت و تحقیقات دانشگاهی استفاده می­شود (مثلاً فیرر و ویلیامز، 2003).
 
1-3- اهمیت و اهداف تحقیقدر اقتصاد دانش محور، سرمایه‌‌ی فکری در ایجاد ارزش در سازمان­ها نقش مهمی دارد و در دنیای امروز، موفقیت هر سازمان به توانایی مدیریت این دارایی­ها بستگی دارد. امروزه شاهد رشد اهمیت سرمایه­های فکری، به عنوان یک ابزار مؤثر برای افزایش رقابت شرکت­ها هستیم. اندازه‌گیری سرمایه‌‌ی فکری به منظور مقایسه­ی شرکت­های مختلف، تعیین ارزش واقعی آن­ها و حتی بهبود کنترل­های آن­ها ضروری است.

با وقوع انقلاب فناوری اطلاعات، جامعه­ی اطلاعاتی و شبکه­ای و نیز پیشرفت سریع فناوری برتر، از دهه 1990 الگوی رشد اقتصاد جهانی تغییرات اساسی کرده است. در اقتصاد جهانی امروز 

ادامه مطلب

سایت های دیگر :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...