همانطور که‌ در مرحله‌ ششم‌ قضاوت‌ اخلاقی‌ کلبرگ‌ مطرح‌ شده‌ است، مرحله‌ ششم‌ از تحول‌ ایمان‌ نیز از جهت‌ وقوع‌ بسیار اندک‌ است. کسانی‌ که‌ مرحله‌ ششم‌ ایمانی‌ جهانی‌ را تجربه‌ کرده‌اند، احساس‌ رابطه‌ نزدیک‌ و صمیمانه‌ بین‌ خود و جهان‌ پیرامون‌ خود را گزارش‌ کرده‌اند. تجارب‌ مطرح‌ شده‌ در مرحله‌ ششم‌ تحول‌ ایمان‌ مبنی‌ بر احساس‌ رابطه‌ نزدیک‌ بین‌ فرد و جهان‌ پیرامون‌ را در نظریه‌ فولر تحت‌ عنوان‌ تجربه‌ اوج‌ در افراد خود شکوفا و نیز در توصیفات‌ تجارب‌ دینی‌ مطرح‌ شده‌ توسط‌ ویلیام‌ جیمز (1901) در کتاب‌ گونه‌های‌ تجارب‌ دینی‌ وجه‌ تشابه‌ بسیار زیادی‌ دیده‌ می‌شود. اگر چه‌ نظریه‌ فولر و لوین‌ به‌ عنوان‌ پایه‌ و مبنایی‌ نظری‌ امکان‌ پژوهش‌های‌ سازمان‌ یافته‌تری‌ را فراهم‌ می‌کند ولی‌ هنوز جمع‌بندی‌های‌ روشن‌ در زمینه‌ روان‌شناسی‌ دین‌ نیازمند پژوهش‌های‌ متعددی‌ است. پیشرفت‌های‌ بدست‌ آمده‌ در حوزه‌ روان‌شناسی‌ دین‌ ضرورت‌ انجام‌ پژوهش‌های‌ طولی‌ و استفاده‌ از روش‌های‌ تجربی‌ را از نظر برخی‌ از روان‌شناسان‌ مانند گورساچ‌ (1988) ( به‌ نقل‌ از راتیزمن‌ و لاورنس1994) محرز کرده‌ است.

ممکن‌ است‌ نظریات‌ روان‌شناسان‌ دیگری‌ را نیز بتوان‌ به‌ این‌ مجموعه‌ اضافه‌ کرد. چون‌ بررسی‌ کامل‌ دیدگاه‌ همه‌ روان‌شناسان‌ در زمینه‌ روان‌شناسی‌ دین‌ نیازمند نقد و بررسی‌ مبانی‌ جهان‌بینی‌ و اعتقادات‌ هریک‌ از روان‌شناسان‌ نسبت‌ به‌ دین‌ است، بنابراین‌ ضروری‌ به‌ نظر می‌رسد تا دیدگاه‌ روان‌شناسانی‌ که‌ با استفاده‌ از روان‌شناسی، دین‌ را به‌ عنوان‌ یک‌ متغیر خنثی‌ مانند سایر متغیرها در نظر می‌گیرند و یا حتی‌ آن‌ را به‌ عنوان‌ یک‌ ارزش‌ منفی‌ در نظر می‌گیرند جداگانه‌ مورد بحث‌ و بررسی‌ قرار گیرد.

 مذهب و نوجوانی

در دوران نوجوانی رشد فکری و عقلی نوجوان افزایش یافته و آگاهی و جهان بینی او نسبتا وسیع تر می شود. اصولا توجه نوجوان به مسائل ماوراء طبیعی بیشتر جلب شده و علاقه مند می شود که از مسائل آن سوی پرده طبیعت آگاهی پیدا کرده و از دنیای معنویات، جهان آخرت و ایده آل های اخلاقی باخبر شود.از نظر قبلی و احساس نیز، تمایل او متوجه زیبایی های معنوی می شود.پیامبر اکرم (ص) در این رابطه می فرماید: «به شما درباره نوجوانان به نیکی سفارش می کنم که آنها دلی رقیق تر و قلبی فضیلت پذیرتر دارند.». فضیلت دوستی و خیرخواهی نوجوانان گاه دامنه گسترده تری پیدا می کند و میل به اصلاح جهان در آنان افزایش می یابد. در این هنگام ایده آل های اخلاقی تمام وجود نوجوانان را مسخر می کند.اگر این اراده و تمایل اخلاقی در جهت مطلوب هدایت شود زمینه ساز رشد و حرکت نوجوان می گردد.موریس دبس[22] (1990) روان شناس و مربی معروف فرانسوی می گوید: در حدود 15 تا 17 سالگی جوانان با ندای تقدیس به لرزه در می آیند و آرزو دارند که جهان را از نو تشکیل داده و عدالت مطلق را حکمفرما نمایند.به نظر وی سن 16 سالگی سنی است که معمولا آدمی در آن یا ایمان خود را از دست می دهد و یا آن را نگاه می دارد.در همین زمینه تحقیقات کوهن[23]   و آرنولد[24]   نشان داد که میزان اعتقادات مذهب در سنین 12 تا 15 سالگی بیشتر است و در سن 18 سالگی کاهش می یابد. به عقیده این محققان خانواده و اجتماع در تثبیت اعتقادات مذهبی نقش بسیار مهمی به عهده دارند و نوجوانان به شدت تحت تاثیر خصوصیات اخلاقی خانواده، محیط و گروه همسالان قرار می گیرند. بیابانگرد در این رابطه پس از بررسی 623 خانواده تهرانی نتیجه ای مانند تحقیقات کوهن و آرنولد به دست آورد. از نتایج این پژوهش استنباط می شود که نوجوانان بیش از جوانان به مذهب علاقه دارند و هرچه طبقه اقتصادی اجتماعی بالاتر می رود عقیده مذهبی سست تر می شود(رازفر،1379)اگر متخصصان بخواهند در بهداشت روانی انسان و سرانجام در کمک به آسایش ،آرامش و خوشبختی وی قدمی مثبت بردارند راهی جز یاری گرفتن از دین، در پیش رو ندارند. رشد و پیشرفت علم و تکنولوژی بر وحشت، اضطراب و نگرانی های انسان خواهد افزود و بی اعتمادی و بدبینی و ضعف روحی و شخصیت همواره او را در عذاب و شکنجه های روانی قرار خواهد داد و بشر روی آرامش و خوشبختی را نخواهد دید.از آن رو که اساسی ترین مسئله در شخصیت انسان سالم تعهد دینی و مذهبی است، کوئینگ[25]  معتقد است: دینداری درونی (قلبی) در هنگام اضطراب و افسردگی به کمک وی می شتابد.داشتن معنا و هدف در زندگی، احساس تعلق داشتن به منبعی والا،امیدواری به کمک به یاری خداوند در شرایط مشکل زای زندگی، برخورداری از حمایت های اجتماعی و حمایت روحانی همگی از جمله منابعی هستند که افراد مذهبی با برخورداری از آنها می توانند در مواجهه با حوادث فشارزای زندگی آسیب کمتری را متحمل شوند.به طور کلی، مذهب در تمام عواملی که می توانند نقش موثری در استرس داشته باشند از قبیل: ارزیابی موقعیت،ارزیابی شناختی خود فرد، فعالیت های مقابله و منابع حمایتی نقش کاهش دهنده دارد(جمالی،1386).

مذهب به عنوان عامل پیشگیری

مذهب نقش پیشگیری داشته و منبع مهمی برای پیشگیری از وقوع بیماری‌ها است. در این رابطه می‌توان نقش مذهب را به عنوان عامل پیشگیری به موارد زیر خلاصه کرد:

ارزش‌های مذهبی و قومی رابطه و همبستگی مثبتی با بهداشت روانی دارند؛ زیرا هر دو رفتارهای اجتماعی مطلوب در فرهنگ را تشویق می‌کنند؛ارزش‌های مذهبی و ارزش‌های بهداشت روانی با هم همپوشی دارند؛
بسیاری از اَشکال مذهب با رشد فرد هماهنگ می‌باشد. از جمله پیشرفت، پایداری و ثبات، اجتناب از شیوه‌های زندگی مضر و پیوستگی استحکام خانواده و خود شکوفایی؛
مذهب الگوهای رشدی را تشویق می‌کند که اساساً به نفع اجتماع بوده و در طول زندگی گسترده‌اند؛
تداوم ایمان و مذهب در زندگی مؤید سودمند بودن، مفید بودن و سازگارانه بودن آن می‌باشد؛

ادامه مطلب

سایت های دیگر :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...