پایان نامه آموزش رفتار درمانی شناختی و استرس زدایی مبتنی حضور ذهن در خستگی درد، استرس ادراک شده |
عنوان صفحه
عنوان پایان نامه ………………………الف
صفحه بسم الله ب
تقدیم ………………………ث
تقدیر و تشکر ………………………ث
چکیده ج
فهرست مطالب ح
فصل اول: مقدمه
1-1- مقدمه 2
1-2- بیان مسئله ۳
1-3- ضرورت و اهمیت موضوع پژوهش ۶
1-4- هدف پژوهش ۸
1-5- فرضیه های پژوهش ۸
1-۶- تعریف مفاهیم و متغیرهای پژوهش ۸
1-۶-1-تعاریف نظری ۸
1-۶-2-تعاریف عملیاتی ۸
1-۷- متغیرهای پژوهش ۸
فصل دوم: گستره نظری و پیشینه پژوهش
بخش اول: مبانی نظری پژوهش
۲-۱- خستگی درد ۱۲
۲-۲- ملاکهای تشخیصی ۱۳
۲-۳- بروز، شدت و روند خستگی ۱۴
۲-۴- عوامل موثر در خستگی ۱۶
۲-۴-۱- عوامل فیزیولوژیکی ۱۶
۲-۴-۲- بی نظمی سیتوکینها ۱۶
۲-۴-۳- اختلال در محور هیپوتالاموس هیپوفیز آدرنال ۱۷
۲-۴-۴- تغییرات در آدنوزین تری فسفات ۱۷
۲-۴-۵- فعالیت عصب واگ آوران ۱۸
۲-۴-۶- ژنتیک ۱۸
۲-۴-۷- عوامل روانی ۱۸
۲-۴-۸- افسردگی ۱۸
۲-۴-۹- اضطراب ۱۹
۲-۵- خستگی ذهنی و انگیزهای ۲۰
۲-۶- خستگی شناختی (درماندگی) ۲۰
۲-۷- استرس ۲۲
۲-۸- نظریه های استرس ۲۳
۲-۹- نظریه ساختاری ژن ها در مورد استرس ۲۶
۲-۱۰- نظریه یادگیری- رفتاری استرس ۲۶
۲-۱۱- نظریه شناختی استرس ۲۷
۲-۱۲- منابع استرس ۲۸
۲-۱۲-۱- عوامل محیطی ۲۸
۲-۱۲-۲- عوامل فردی ۲۹
۲-۱۳- پیامدها و آثار استرس ۳۰
۲-۱۴- ذهن آگاهی ۳۱
۲-۱۵- تاریخچه ذهن آگاهی در درمان ۳۲
۲-۱۶- ذهن آگاهی و آسیبشناسی ۳۵
۲-۱۷- ویژگیهای نظری استرس زدایی مبتنی بر ذهن آگاهی ۴۱
۲-۱۸- مبانی برنامه کاهش استرس بر اساس هشیاری ۴۲
۲-۱۹- آموزش حضورذهن و تغییر حالتهای ذهنی ۴۶
۲-۲۰- دلالتهای بالینی حضورذهن ۴۸
۲-۲۰-۱- افزایش زمان زندگی در لحظه ۴۸
۲-۲۰-۲- افزایش عاطفهی مثبت ۴۸
۲-۲۱- کاهش پاسخ دهی به استرس ۴۹
۲-۲۲- افزایش توان شناختی ۴۹
۲-۲۳- ریشههای حضورذهن ۵۰
۲-۲۴- تفاوت حضورذهن با مراقبهی متعالی ۵۰
۲-۲۵- مکانیسمهای زیر بنایی تاثیرات تمرین حضورذهن ۵۲
۲-۲۵-۱- مکانیسمهای روانشناختی حضورذهن ۵۲
۲-۲۵-۲- توجه کردن به روشی خاص ۵۲
۲-۲۵-۳- توجه کردن روی هدف و در لحظهی حاضر ۵۲
۲-۲۶- توجه کردن بدون قضاوت ۵۳
۲-۲۷- مکانیسمهای زیست عصب شناختی حضورذهن ۵۴
۲-۲۸- مکانیسم برخورد MBCT با الگوهای شناختی افسردهساز ۵۶
۲-۲۸-۱- تمرکززدایی ۵۶
۲-۲۸-۲- حالت انجام دادن به حالت بودن ۵۶
۲-۲۹- محدودیتهای MBCT ۵۸
۲-۳۰- درمان شناختی رفتاری ۵۹
۲-۳۱- پیدایش CBT ۶۰
۲-۳۲- درمان شناختی رفتاری در بیماریهای مزمن ۶۰
۲-۳۳- یک مفهوم جدید از روانشناسی: افکار خودکار ۶۱
۲-۳۴- یک رویکرد بالینی جدید ۶۱
۲-۳۵- افکار خودکار ۶۵
۲-۳۶- خطاهای شناختی ۶۶
۲-۳۷- تفکر همه یا هیچ ۶۷
۲-۳۷- تعمیم مبالغه آمیز ۶۷
۲-۳۸- فیلتر ذهنی ۶۸
۲-۳۹- بی توجهی به امر مثبت ۶۸
۲-۴۰- نتیجه گیری شتابزده ۶۸
۲-۴۱- درشت نمایی ۶۹
۲-۴۲- استدلال احساسی ۶۹
۲-۴۳- بایدها ۶۹
۲-۴۴- برچسب زدن ۷۰
۲-۴۵- شخصی سازی و سرزنش ۷۰
۲-۴۶- ویژگیهای کلی درمان شناختی رفتاری ۷۰
بخش دوم: مبانی تجربی پژوهش
۲-۴۷- پیشینه تجربی پژوهش ۷۱
۲-۴۸- خلاصه و جمع بندی مبانی نظری و پیشینه پژوهش ۷۵
فصل سوم: روششناسی پژوهش
۳-۱- طرح پژوهش ۷۸
۳-۲- جامعهی آماری ۷۹
۳-۲- نمونه و روش نمونه گیری ۷۹
3-۳-1-معیارهای ورود ۷۹
3-۳-2-معیارهای خروج ۷۹
3-۴- ابزارها و مقیاسهای پژوهش ۸۰
۳-۴-۱- مقیاس استرس ادراکشده ۸۰
۳-۴-۲- پرسشنامه عاطفه PANAS ۸۰
۳-۴-۳- مقیاس خستگی درد ۸۰
۳-۵- فرایند درمان ۸۱
۳-۵-۱- آموزش کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی ۸۱
۳-۵-۲- آموزش رفتار درمانی شناختی ۸۵
۲-۶- روش تجزیه و تحلیل اطلاعات ۸۷
3-۷-ملاحظات اخلاقی ۸۸
فصل چهارم: یافته ها
4-1- فرضیه های پژوهش ۹۰
4-۲- خلاصه ۹۵
فصل پنجم: بحث و نتیجهگیری
۵-۱- بحث و نتیجه گیری ۸۸
5-۲- نتیجه گیری کلی ۹۶
5-۳- محدودیتها و موانع پژوهش ۹۷
5-۴-پیشنهادها ۹۸
5-۴-1- پیشنهادی های پژوهشی ۹۸
5-۴-2 – پیشنهادی های کاربردی ۹۸
منابع و مأخذ 1۰۰
الف) منابع فارسی ۱۰۱
ب) منابع انگلیسی ۱۰۲
پیوست ها ۱۳۶
چکیده انگلیسی ۱۳۹
عنوان انگلیسی ۱۴۰
فهرست جداول
عنوان صفحه
جدول 2-1. نمونههایی از مقیاسهای چند بعدی اندازهگیری خستگی (به نقل از جاکوبسن، 2004) ۱۴
فهرست اشکال و نمودارها
عنوان صفحه
شکل2-1- اثر عوامل شناختی در شرطی سازی (تاکر-لاد،2000) ۲۶
شکل 2-۲. چرخۀ فکر، احساس، رفتار ۶۲
شکل 2-۳. مثلث شناختی ۶۶
شکل 2-۲. چرخۀ فکر، احساس، رفتار ۶۲
فصل اول:کلیات پژوهش
۱-۱- مقدمه
در حال حاضر، خستگی درد به عنوان یک علامت مهم در ارتباط با سرطان و بیماری های دیگر با درد مزمن و عوارض درمان آن به رسمیت شناخته شده است. (کرامپ[1] و دانییل[2]، 2009) اﻣﺮوزه ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ خستگی درد، استرس ادراک شده و عاطفه منفی بیماران مبتلا به درد مزمن در ﺑﻴﻤﺎران ﺳﺮﻃﺎﻧﻲ از ﻣﻮﺿﻮﻋﺎت ﺟﻬﺎﻧﻲ ﻣﺤﺴﻮب ﻣﻲﮔﺮدد (استون[3]، ریچارد[4]، آهرن[5] و هاردی[6]، 2000) و حتی خستگی درد ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻳﻚ ﺗﺸﺨﻴﺺ در ﻃﺒﻘﻪ ﺑﻨﺪی ﺑﻴﻦاﻟﻤﻠﻠﻲ ﺑﻴﻤﺎریﻫﺎ در ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪه اﺳﺖ (اوکویاما[7] و همکاران، 2000). در واقع خستگی از شایعترین علائم ناتوان کننده در افراد مبتلا به درد مزمن است. اگر چه گاهی بیماران واژه خستگی را برای بیان احساس خواب آلودگی، افسردگی، ضعف و درماندگی استفاده میکنند، اما به طور کلی خستگی را میتوان به عنوان یک فقدان انرژی فیزیکی یا ذهنی که منجر به افت فعالیتهای فرد میشود، تعریف کرد (برون[8] و کرونک[9]، 2010).
خستگی شکایت افراد مبتلا به درد مزمن همچون افراد با بیماری سرطان و ام اس و یابیماریهای دردناک دیگر است (سرویس[10]، پرینس[11]، ورهاگن[12] و بلیجنبرگ[13]، 2002)، خستگی دارای ابعاد چند مفهومی است که از جنبههای جسمانی، روانشناختی و اجتماعی قابل بررسی است (ون[14]، کانگ[15]، کارپنتر[16]، 2008). یافتهها نشان میدهد ارتباط بین نشانگان خستگی با سایر نشانگان خستگی متفاوت بوده و غیر قابل توضیح است (نیشنبام[17]، ریس[18]، آنگر[19] و لیفارا[20]، 2004)، عوامل عفونی، خلقی و شناختی در نشانگان خستگی دخیل بوده و البته نمرات خلق خواب[21] دارای نشانههای هم پوشانی با انوع دیگر خستگی را دارد.
همچنین استرس و بحرانهای روزمره از جمله تهدیدهای بهداشت جسمانی و روانی است(بنتت و ویلز[22]، 2010). واقعیت این است که تنیدگی در زندگی روزمره امری اجتناب ناپذیر است(بوندس[23]، 2006). افراد مبتلا به درد مزمن همچنین دارای عواطف منفی و همچنین دارای استرس هستند(رینز و همکاران، 2005). اما شدت این واکنش(استرس)، بسته به اینکه یک موقعیت معین را تا چه حد استرس زا ادراک مى کنند، نوسان دارد(کونواوس و دلیز، 2009). تشخیص و درمان بیماریی های مهلک، تجربه ای همراه با استرس و اضطراب است. برای کاهش خستگی و همچنین استرس و عاطفه منفی روش های مداخله ای و درمانی مختلفی وجود داردد که مهمترین آن آموزش رفتار درمانی شناختی و استرس زدایی مبتنی حضور ذهن با توجه به موارد مطرح شده هدف اصلی این پژوهش بررسی تاثیر آموزش رفتار درمانی شناختی و استرس زدایی مبتنی حضور ذهن در خستگی درد، استرس ادراک شده و عاطفه منفی بیماران مبتلا به درد مزمن می باشد.
۲-۱- بیان مسئله
درد مزمن[24] در واکنش به یک جراحت یا بیماری معین شروع می شود اما در مدت کمتر از 6 ماه، از بین نمی رود(ساندرسون[25]، 2003). دردهایی مثل درد، سردرد و درد ناشی از التهاب مفاصل و سرطان از دردهای مزمن به شمار می رود. اصطلاح درد مزمن وابسته به نوعی بیماری، آسیب یا پیش آگهی آن نیست بلکه در توصیف دردی به کار می رود که بیش از مقدار مورد انتظار ادامه یافته و نشانه های اندکی از رفع آن دیده می شود. افراد مبتلا به درد مزمن ممکن است سندرم درد مزمن را تجربه کنند که وضعیتی است همراه با بدکارکردی جسمی، اجتماعی و رفتاری. این افراد تغییرات مشخصی در رفتار خود دارند که شامل افسردگی، اضطراب محدودیت در فعالیت های روزانه ، استفاده بیش از حد از داروها و استفاده مکرر از خدمات پزشکی است(فالو[26]، 2005).
طبق تعریف انجمن بین المللی مطالعه درد[27](2003)، درد تجربه حسی یا هیجانی ناخوشایندی است که با آسیب واقعی یا بالقوه مرتبط است و دارای دو بعد است، بعد حسی و بعد عاطفی. بعد حسی درد به شدت درد اشاره دارد و بعد عاطفی آن به میزان ناخشنودی که یک فرد تجربه می کند، اطلاق می گردد . همچنین از نظر طول مدت به دو دسته تقسیم می شوند: درد حاد و درد مزمن. درد حاد معمولاً نتیجه بیماری یا صدمه است که کمتر از سه ماه ادامه پیدا می کند ، اما درد مزمن به مدت حداقل سه ماه تداوم می یابد که می تواند با آسیب بافتی همراه باشد. موضوعی که در حوزه عوامل و فرایندهای روانشناختی مؤثر در تجربه درد، بیش از همه مورد بررسی و پژوهش روان شناختی قرار گرفته، بحث درد مزمن است. دردی که در آن، مبتلایان علاوه بر تحمل درد، عوارض زیستی، روانی و اجتماعی دیگری را هم تجربه می کنند. درد مزمن وضعیتی تحلیل برنده است، به گونه ای که فرد دردمند را نه تنها با تنیدگی ناشی از درد، بلکه با بسیاری از عوامل تنیدگی زای دیگر که بخش های گوناگون زندگی وی را تحت تأثیر قرار می دهد، روبرو می کند(لی هی[28]، 2001). زندگی کردن با درد مزمن مستلزم تحمل فشار عاطفی قابل توجهی است. همچنین درد، توانایی های عاطفی و هیجانی فرد را کاهش می دهد و خواست مداوم فرد برای رهایی از آن در بیشتر اوقات دست نیافتنی می شود؛ این امر نهایتاً باعث تضعیف روحیه بیمار، احساس ناامیدی، درماندگی و افسردگی در وی می گردد. گذشته از این، درد مزمن نه تنها توانمندی های بیمار، بلکه توانایی های اطرافیان حامی وی را نیز به تحلیل می برد(ترک و مونارچ[29]، 2002؛ ترک و گچل[30]، 2002).
یکی از مسائل قابل توجه دیگر در ارتباط با بیماران مبتلا به درد مزمن، عاطفه است . چرا که عاطفه ی منفی و عاطفه ی مثبت از طریق تأثیر بر سیستم ایمنی بدن، می تواند سلامت و بیماری افراد را تحت تأثیر قرار دهد(سپاه[31]، 2009؛ کرنان[32]، 2009). عاطفه منفی عامل مشترک افسردگی و اضطراب است(سلطانی زاده، 1385)و حالت های خلقی مثل شادی- غم و آرام – مضطرب و برانگیختگی مثل فعال- منفعل و سر حال- خسته با درد و خستگی درد مزمن همبستگی دارد(گل پرور، 1386).
در چند دهه اخیر پیشرفتهای قابل توجهی در گسترش مداخلات روانی اجتماعی برای بیماران دچار درد مزمن صورت گرفته است (نیشنبام[33] و همکاران، 2004). شاید بتوان گفت درمانهای شناختی رفتاری دارای بهرهوری بیشتری در مقایسه با سایر روشهای انجام شده برای بیماران با مشکلات روحی روانی باشد. این نوع درمان به طور وسیعی در پژوهشهای تجربی بررسی و توسط روانشناسان مورد حمایت روانی اجتماعی قرار گرفته است. عدم مداخله روانشناختی میتواند عواقبی چون افزایش نیاز به درمان طبی، ناتوانی اجتماعی کاهش سطح سلامت و افزایش مرگ و میر را به دنبال داشته باشد (سادوک[34] و سادوک، 2007). درمان شناختی رفتاری به صورت موفقیت آمیزی برای کنترل سندرم روده ی تحریک پذیر(اسماعیلی، 2003)، سندرم خستگی مزمن (هوپکو، بل و آرمنت، 2008)، دردهای مزمن (وین، 2009)، بیماران مبتلا به ایدز(راسوم و همکاران، 2008) وکاهش افسردگی و اضطراب در بیماران مبتلا به سرطان(راسوم و همکاران، 2008) به کار رفته است.
از طرفی دیگر از میان درمانهای جدید بکار رفته برای دردهای مزمن ، استرس زدایی مبتنی حضور ذهن[35] از جمله درمان های موسوم به ”موج سوم“ رفتار درمانی است که تحول نوینی در عرصهی رواندرمانگری در قرن حاضر به شمار میرود، و در عین حال که تاکید کمتری بر تغییر شناختی میکند، درمانی مقرون به صرفه نیز میباشد. در مقابل درمانهای شناختی رفتاری که تأکید بر تغییر محتوای افکار دارد؛ استرس زدایی مبتنی بر حضور ذهن مهارتهایی را به بیماران میآموزد که به آنها اجازه میدهد تا جریانات شناختی “خودکار” و همیشگی را “از فراموشی درآورند” و راه جدیدی به بیماران میآموزد تا از الگوهای شناختی ناکارآمد رها شوند (سگال، ویلیامز و تیزدل[36]، 2002؛ ایسندراث، چارتیر و مکلین[37]، 2011).
حضورذهن به عنوان حالتی از آگاهی، بدون قضاوت و متمرکز بر خود مشخص شده است. این حالت در تقابل با تفکر متمرکز بر گذشته به خصوص در بیماران مبتلا به افسردگی و تفکر متمرکز بر آینده در مبتلایان به اضطراب میباشد. حضورذهن، شامل آموزش افراد به یک نگرش جدید، پذیرش بدون قضاوت، نزدیک شدن به احساسات، افکار و حسهای بدنی برای خلاص شدن از حالات خلقی منفی است (ایسندراث و همکاران، 2011). پژوهشگران نشان می دهند که افزایش حضور ذهن با انواع پیامدهای سلامتی، نظیر کاهش درد (کابات زین[38]، 2003)، اضطراب و افسردگی (کابات زین، مشن، کرستلر، پترسون، فلچر[39] و همکاران، 1992)، خوردن مرضی (کریستلر[40]، 1999) و استرس (اسپکا، کارلسون، گودی، انگن[41]، 2000) ارتباط دارد.
توجه به عوامل روان شناختی و عوارض درد همچون غیبت از کار، روی آوردن به مصرف سیگار، اشکال در خواب و خستگی ناشی از درد، هنوز مورد غفلت قرار گرفته است و مطالعه کاملی در مورد کاهش مشکلات بالینی ناشی از درد مزمن در ایران انجام نگرفته است.
بنابراین، با توجه به مبانی ارائه شده مبنی بر اینکه درد مزمن به عنوان یک رویداد تنیدگی زا، سبب فراخوانی واکنش های روانشناختی می شود. همچنین با توجه به اثبات سودمندی رفتار درمانگری شناختی و استرس زدایی مبتنی حضور ذهن در بسیاری از بیماری های مزمن جسمانی هدف این پژوهش کاربرد این مداخله های درمانی در کاهش خستگی درد، استرس ادراک شده و عاطفه منفی بیماران مبتلا به درد مزمن می باشد. بنابراین پژوهش حاضر در تلاش برای یافتن پاسخ به این سؤالات است که آیا آموزش رفتار درمانی شناختی و استرس زدایی مبتنی حضور ذهن در خستگی درد، استرس ادراک شده و عاطفه منفی بیماران مبتلا به درد مزمن موثر است؟
۳-۱- اهمیت و ضرورت پژوهش
دردهای مزمن یکی از مهمترین معضلات پزشکی در جهان هستند که سالیانه میلیون ها نفر دچار آن می شوند ولی درمان مناسبی دریافت نمی کنند . در سراسر دنیا دردهای مزمن مهمترین علت رنج و معلولیت انسان بوده است و به طور جدی بر کیفیت زندگی افراد بشر تاثیر می گذارد(لوسر[42] و همکاران، 2002).
درد یکی از شایع ترین پدیده هایی است که افراد را وادار به درخواست کمک از نظام های مراقبتی، بهداشتی و درمانی می نماید و نه تنها با تنیدگی و ناراحتی ایجاد شده توسط درد، بلکه به واسطه پیامدهای تنیدگی زای دیگری که برای فرد دردمند دارد، از قبیل هزینه های درمانی و پیامدهای شغلی و خانوادگی، وجوه گوناگون زندگی فرد را تحت تأثیر قرار می دهد(شاکری، شهیری و روشن، 2007). به همین دلیل بعد از حفظ جان بیمار، تسکین درد از مهمترین اولویتهای پزشکی به شمار می رود و تلاش های بسیاری برای درد و کنترل آن صورت گرفته است(جهانگیری، منتظری و محمدیانف 2007).
درد مزمن، دردی است که طی شش ماه گذشته، دست کم به مدت سه ماه، هر روز ادامه داشته باشد(کرومبی و اوکلی، 1999). پژوهش های انجام شده در ایران، شیوع درد مزمن مستمر را در جمعیت عمومی بزرگسال(18 تا 65 سال) از 9 تا 21 درصد گزارش کرده اند(عسگری و همکاران، 2002؛ غفاری و همکاران، 2006). گزارش کرده است. درد مزمن اغلب در توانایی شخص برای انجام فعالیت های گوناگون زندگی تداخل ایجاد می کند. بر طبق بررسی های انجام شده توسط انجمن جهانی مطالعه درد(2003)، بین 33 تا 50 درصد از مبتلایان به درد مزمن، برای انجام فعالیت های معمول روزانه کم توان یا ناتوان می شوند، بنابراین انجام مداخله ای برای کاهش عوارض حاصل از درد مزمن لازم و ضروری است همچنین می توان یافته های بدست آمده از این پژوهش را در اختیار روانشناسان و مشاوران قرار دارد تا برای ارتقای کیفیت زندگی و کاهش خستگی درد، استرس ادراک شده و عاطفه منفی بیماران مبتلا به درد مزمن استفاده کنند.
علاوه بر مورد ذکر شده، درمان شناختی رفتاری و استرس زدایی مبتنی حضور ذهن به عنوان یک مداخله غیر فیزیکی و فاقد عوارض برای درد مزمن، توجه پژوهشهای مختلفی را به سوی خود جلب کرده، که همگی نشان از اثر بخشی این درمان ها بر کاهش درد مزمن و یا حتی سایر نشانگان و عوارض درد مزمن را داشتهاند. اما به دلیل نوپایی تحقیقات و نیز عدم وجود طرح درمان واحد برای درد مزمن ، پژوهشگران از روشها و تکنیکهای متفاوتی در مطالعات خویش استفاده نموده که میزان اثر بخشی درمان شناختی رفتاری(گیون[43] و همکاران، 2004؛ جلیسن[44]، ورهاگن[45] و بلیجنبرگ[46]، 2007؛ کوکبوم[47]، آبوت[48] و وانتا[49]، 2010؛ هیجانگ[50]، یونجانگ[51]، سوک[52] و یونگسوک[53]، 2011؛ وان[54] و همکاران، 2012) و استرس زدایی مبتنی حضور ذهن در آنها متفاوت ذکر شده است. عدم استفاده از تکنیکهای کارآمد این دو روش برای درمان خستگی، باعث کاهش اثر بخشی این درمان ها میشود. همچنین طبق جستجوی انجام شده در این پژوهش، در ایران مطالعهای مبنی بر تاثیر مداخلات شناختی رفتاری و استرس زدایی مبتنی حضور ذهن انجام نشده است. در یک جمع بندی کلی میتوان چالشهایی که ضرورت این پژوهش را بیان میکند اینگونه نام برد: 1- تکرر کم پژوهشها در زمینه اثر بخشی درمان شناختی رفتاری و استرس زدایی مبتنی
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1398-07-11] [ 12:23:00 ب.ظ ]
|