فصل اول


کلیات تحقیق

مقدمه
انسان موجودی است که اعمال و رفتارهای او متأثر از آداب و رسوم و قوانین
اجتماعی است. انسان بدون تعلق به گروه، احساس امنیت نمی کند و به تنهایی برای
استفاده از طبیعت به منظور ارضای نیازهایش توان کافی ندارد. به گفته مورینو
انسان در گروه متولد می شود. در گروه بیمار می شود و در گروه درمان می شود.
(شفیع آبادی ۱۳۸۱)
انسان خواه بر اساس مبانی فطری و آفرینشی و خواه بر اساس اکتساب موجودی
اجتماعی و مدنی است. او برای تداوم حیات و گذراندن زندگی روزمره نیاز به
کسانی دارد که با آنها حرف بزند، درد دل کند، تبادل نظر نماید و از آنها جهت حفظ
و صیانت وجود و رسیدن به رشد بهره گیرد. (قائمی ۱۳۷۱)
یکی از مهمترین مسائل و مشکلات اجتماعی روزمره در جوامع گوناگون،

ناهنجاریهای رفتاری و روانی و روشهای مقابله با آنهاست. در این مسأله که بهداشت روانی، پیشگیری و درمان اختلالات و نابهنجاریهای رفتاری روزبه روز اهمیت بیشتری در جهان کنونی می یابد تردیدی وجود ندارد. متأسفانه وسایل و امکانات پیشگیری و درمانی بسیار ناچیز بوده به هیچ روی کفاف و تقاضاهای رو به رشد محیطی را نمی دهد. تراکم جمعیت درمراکز مشاوره و کلینیک های روانی اغلب آنچنان است که درمان را برای مدتی به تعویق می اندازد، در حالیکه افرادی که دچار موقعیتهای بحرانی هستند درست در لحظه بحران به کمک نیاز دارند. علاوه بر این گاه یک مشکل جزئی شخصیتی که رفع آن مستلزم آگاهی های مقدماتی و کوششهای ابتدایی است، بر اثر مرور زمان به یک مشکل حاد و مزمن بدل خواهد شد. متأسفانه این مسأله، بخصوص در مورد طبقات غیر مرفه جامعه بیشتر صادق است.( نوابی نژاد ۱۳۷۱)
دوران نوجوانی یکی از بحرانی ترین دوران زندگی فرد است. نوجوان از

مرزکودکی گذشته و وارد مرحله نوینی شده است ورود به دوره نوجوانی فرد را با مشکلات فراوانی دست به گریبان می کند. فرآیند بلوغ یکی از بحرانی ترین دوره های زندگی هر فرد است. استانلی هال که به پدرروانشناسی بلوغ معروف است این مرحله را مرحله طوفان و فشار می نامد.نوجوان در این دوره تمایلات وخواهشهای متضادی دارد وخودخواهی کودکانه رابا نوع پرستی خیرخواهانه درمی آمیزد. روسو نیزدوره بلوغ را تولد مجدد می داند واعتقاد داشت وقتی که فرد به دوره بلوغ می رسد مثل این است که فرد دیگری با خصوصیات روانی و بدنی متفاوتی در وی بوجود می آید. (احمدی ۱۳۷۱)
هدف رویکرد مراجع محوری با سایر رویکردهای سنتی تفاوت دارد.هدف این رویکرد معطوف به استقلال بیشتر و یکپارچگی شخصیت افراد است.دراین شیوه به جای تمرکزروی مشکل روی خود فرد تمرکز می شود. راجرز درسال ۱۹۷۷ اظهار کرد که هدف درمانگر حل مشکل نیست بلکه کمک به مراجع جهت رشد و رسیدن به اهدافش است، در نتیجه این امر افراد بهتر می توانند با مشکلاتی که دارند یا درآینده برایشان رخ خواهد داد مقابله نمایند. راجرزدرسال ۱۹۶۱ هم اظهار داشت افرادی که برای روان درمانی واستفاده از خدمات مشاوره ای به مشاوران مراجعه می کنند اغلب می خواهند به این سؤال پاسخ دهند که من چگونه می توانم خود واقعی ام را بهبود ببخشم؟ من چگونه می توانم از خود واقعی ام آن طورکه هست حمایت کنم؟ (کوری ۲۰۰۱)
خودپنداره دید جامع فرد درباره خودش است. (هاماچک ۱۹۷۸ ) اگر ما بتوانیم فرد را در وضعیتی قرار دهیم که کاملاً درتوصیف خودش آزاد،بازودقیق باشد ونتیجه این توصیف کلماتی چون باهوش، سختکوش، دلسوز،بالغ، مسئول ومانند اینها باشدعصاره خودپنداره او را بدست آورده ایم.خودپندارثابت و تغییرناپذیر نیست.(هاماچک ۱۹۸۸) بلکه با تجربه افراد و تفسیر دیگران از آن تجربه شکل می گیرد.
اعتقادی که درنتیجه تجربه برای فرد بوجود می آید مبنای نگاه او به خودش می شود. خودپنداره فقط توصیف خویشتن نیست درحالیکه تجارب افراد به شکل گیری خودپنداره ایشان کمک می کند، تصویر ایشان از خودشان نیز درنوع تجاربی که
خواهند داشت تأثیر می گذارد. (دوک ولگت ۱۹۸۸ )
درسالهای اخیر کارول دوک و آلن لگت (۱۹۸۸ ) دیدگاهی شناختی تر درباره خودپنداره عرضه کردند از نظر آن دو، خودپنداره به نگرش افراد وخصوصیات شخصیتیشان مثل( هوش، همدلی، یکپارچگی) وابسته است. ایشان دارای نظریه هایی درباره خودشان هستند.آنها استدلال می کنند که مردم دو نوع دید درباره خصوصیات شخصی خویش دارند: وجود مداروافزایشی. کودکانی که نظریه وجود مدار دارند معتقدند که خصوصیات شخصی ایشان مانند هوش ثابت وتغییرناپذیر است. کودکانی که نظریه افزایشی دارند معتقدند که خصوصیات ایشان انعطاف پذیر فزاینده و دارای یک کیفیتی مهارپذیراست.

بیان مسئله
زندگی آرام و بی دغدغه کودکی با فرارسیدن دوران بلوغ به یکباره دگرگون می شود ابتدا نوجوان پنداره ذهنی بخصوص از خود کسب می کند. این پندار ذهنی باتصویری که فرد از خودش در واقعیت پیدا می کند متفاوت است که شامل برداشت جسمی وخصوصیات روانی است.همانطور که پیداست بحران بلوغ تغییراتی را در کل شخصیت نوجوان ایجاد می کند به این نحوکه :
۱) جنبه های انفعالی و عاطفی شخصیت به سرعت رشد می کنند و گسترش می یابند به نحوی که کل شخصیت فرد را فرا می گیرد.
۲) حیات روانی کم و بیش آشکار می شود ودررفتارواعمال مختلف

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه ها اینجا کلیک کنید

بروزمی کند وخودپنداره نوجوان شکل می گیرد.
۳) نوجوان به شدت گرایش پیدا می کند که وارد گروههای همسالان شود.
دوره نوجوانی به خاطر تحولات بلوغ و ارزشها وبحران خودپنداره وارد مرحله ای
است که درآن بزه بیشتر اتفاق می افتد وآمار نیز این ادعا را تأیید می کند.بزهکاری نوجوانان از این جهت چشمگیر است که آنها نیروی فوق العاده ای دارند که می توانند آن را براساس خودپنداره شان درهرجهت که می خواهند هدایت کنند. آشکارا پیداست که درصورت منفی بودن این نیروها می توانند خطر جدی برای آنها وجامعه بوجود آورند. (احمدی ۱۳۷۱ )
بزهکاری را نمی توان مختص به طبقه خاصی دانست آنچه مسلم است بزهکاری در تمام طبقات وجود دارد اما میزان آن در طبقات متغیر است.جامعه شناسان علل بزهکاری را در وضعیت نابسامان اقتصادی واجتماعی می دانند. مشاوران وروانشناسان علل بزهکاری را در خصوصیات شخصیتی،روانی وخودپنداره جستجو می کنند. (موون ۲۰۰۲ )
محققین دراین تحقیق درنظر دارند به جواب این سؤال که آیا با مشاوره گروهی به شیوه مراجع محوری که فرضیات و اساس آن نظریه برپایه احترام واعتماد به قابلیتهای افراد جهت رشد و رسیدن به یکپارچگی است. می توان به تغییر خودپنداره نوجوانان بزهکار مؤفق شد؟
خودپنداره متغیری است که در تعاملات بین فردی و بخصوص تحت تأثیر واکنش های دیگران به رفتارهای فرد شکل می گیرد وقابل انتظار است که ازطریق مشاوره با سبک ها و شیوه های متفاوت نیز با میزان ها ودرجات مختلف تأثیر بپذیرد وتردیدی نیست که عزت نفس وخودپنداره دربین افراد بزهکار آسیب دیده باشد ومطمئناً رفتارهای بزهکارانه نیز تحت تأثیر خودپنداره فرد خواهند بود.بر این اساس پژوهش حاضر میزان اثربخشی مشاوره گروهی به شیوه مراجع محوری را در میزان خودپنداره نوجوانان بزهکار مورد مطالعه قرار می دهد.
راسکین در ارائه دلایل بزهکاری وارتباط آن اینگونه می گوید که توقع بیش ازحد وغیرمعمول والدین ازفرزندان موجب کشمکش درونی واحساس گناه وستیزه جویی فرزندان می شود واصول تربیتی غلط وغیرمنطقی در خانواده منجر به شکل گیری خودپنداره ضعیف در نوجوانان می شود.(بوزارت ۲۰۰۲)
دراوایل دهه (۱۹۹۰ ) استانلی هال بر اساس مطالعات خود با عده کثیری ازنوجوانان به این نتیجه رسید که مرحله نوجوانی دوره ای است که درآن فرد دارای جنبه های افراطی و اغراق آمیز دررفتار خود می شود و ازمشخصات آن طوفان وفشار هیجان است. (چاپمن ۱۹۹۶ )
همراه با تغییرات جسمانی در نوجوانان یک سلسله دگرگونیها در احساسات وعواطف وتمایلات وخواسته ها،تصورات وتخیلات بوجود می آید و توازن دوران نوجوانی وکودکی رابرهم می زند.با احتمال بروزاختلالات رفتاری دراین دوره افزایش می بخشد.انتقال موفقیت آمیزازدوره کودکی به دوره نوجوانی که به تغییر درمفهوم«خودپنداره» نیاز اساسی دارد.نوجوان برای انطباق خود با محیط و شناخت انتظارات ازاطرافیان به شدت به راهنمایی افرادی آگاه وبصیر نیاز دارد.بزهکاری نوجوانان باعوامل اجتماعی،اقتصادی،فرهنگی ارتباط دارد وشیوع آن درپسران بیش ازدختران است.بزهکاری نوجوانان یک اختلال عاطفی،اجتماعی به حساب می آید واقدام به عملی است که نوجوانان را ارضا می کند ولی مورد پسند جامعه نیست. (شفیع آبادی ۱۳۷۵ )

سؤال پژوهش
1) آیا مشاوره گروهی به شیوه مراجع محوری درتغییر خودپنداره نوجوانان بزهکار مؤثر است؟
2) آیا مشاوره گروهی به شیوه مراجع محوری درتغییر خودپنداره نوجوانان بزهکاربا سواد بالا نیز مؤثر است؟

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...