کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت



موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


جستجو



 



این والدین سخنوران خوبی هستند و اغلب برای مطیع‌ سازی از استدلال و منطق بهره می‌جویند و به منظور توافق با کودک با او گفت‌وگو می‌کنند، از رفتارهای نامطلوب نمی‌ترسند و تاب مقاومت در برابر عصبانیت کودک را دارند. والدین مقتدر به تلاش‌های کودکان در جهت جلب حمایت و توجه پاسخ می‌دهند و از تقویت‌های مثبت بیشتری استفاده می‌کنند.

      این والدین در بعد محبت نیز عملکرد خوبی دارند و در ابراز محبت و علاقه و مهربانی دریغ نمی‌ورزند. آن‌ها حقوق ویژه خود را به عنوان یک بزرگسال می‌شناسند و به علایق فردی و ویژگی‌های خاص کودک خود نیز آگاهی دارند.

      کودکان این والدین، فعال، دارای اعتماد به نفس، استقلال رای، واقع گرا، باکفایت و خشنود، توصیف شده‌اند. آن‌ها به دلیل این‌که والدینشان فرصت‌های زیادی در تصمیم گیری و انتخاب در اختیارشان قرار می‌دهند و به خاطراین‌که مورد عشق و محبت واقع می‌شوند از نوعی احساس امنیت عاطفی برخوردارند.

2-شیوه سهل گیرانه

والدین سهل‌گیر کنترل کمتری بر کودکان خود اعمال می‌کنند و خواسته‌های آن‌ها چندان معقول نیست. خانواده این والدین نسبتا آشفته است. فعالیت خانواده، نامنظم و اعمال مقررات، اهمال کارانه است. والدین کنترل کمی بر کودکانشان دارند، همین‌طور در خصوص انضباط کودک از نگرش‌هایی متعارض برخوردارند. والدین سهل گیر در عین آن‌که به ظاهر نسبت به کودکان خود حساس هستند، اما توقع چندانی از آن‌ها ندارند. فقدان خواسته‌های معقول همراه با خودداری از ارائه دلیل و گفت‌وگو با کودک، همواره از ویژگی‌های این شیوه به شمار می‌رود. این والدین به ندرت به فرزندان خود اطلاعات صحیح یا توضیحات دقیق ارائه می‌دهند. در عین حال والدین سهل گیرانه زورگو و سرکوبگر هستند. آن‌ها از روش‌های احساس گناه استفاده می‌کنند. این والدین همچنین در بیشتر موارد در مواجهه با بهانه‌جویی و شکایت کودک، سر تسلیم فرود می‌آورند.

3-شیوه استبدادی

نمایش قدرت والدین اولین عاملی است که این شیوه را از دو شیوه دیگر متمایز می‌سازد. این والدین بسیار پرتوقع بوده و پذیرای نیازها و امیال کودکان نیستند. پیام‌های کلامی والدین یک جانبه و فاقد محتوای عاطفی است. والدین مستبد غالبا هنگام اعمال دستورات، دلیلی ارائه نمی‌دهند. این والدین نسبت به سایر والدین در میزان مرعوب شدن در برابر رفتارهای نامطلوب، در حد متوسطی قرار دارند (آقا محمدیان،حمیدرضا و مهران حسینی، 1384).

      در میان این سه شیوه، والدین درشیوه‌ی استبدادی کمترین مهرورزی و محبت را از خود نشان می‌دهند. به ویژه این والدین به ندرت در رابطه‌ای که منجر به خشنودی کودک شود، شرکت می‌کنند. آن‌ها عموما نسبت به تلاش‌های کودکان برای حمایت و توجه بی‌تفاوتند و به ندرت از تقویت مثبت استفاده می‌کنند. ابراز محبت در این الگو در پائین‌ترین سطح قرار دارد. این والدین، تایید، همدلی و همدردی اندکی را نسبت به فرزندان خود ابراز می‌کنند و شواهد اندکی مبنی بر روابط قوی میان مادر و فرزند وجود دارد. در حقیقت بر اساس گزارش‌های موجود، این والدین برای کنترل کودکان خود از شیوه‌های ایجاد ترس استفاده می‌کنند و هیچ گونه تفاهمی بین والدین مستبد و فرزندانشان وجود ندارد. این والدین اطاعت کودک را یک حسن تلقی می‌کنند و در مواقعی که اعمال و رفتار کودک در تعارض با معیارهای آن‌ها قرار می‌گیرد، از تنبیه و اعمال زور برای مهار خواسته کودک استفاده می‌کنند(آقا محمدیان،حمیدرضا و مهران حسینی، 1384).

     سبک فرزندپروری شامل 3 مقیاس کلی است که در بالا به آن­ها اشاره شد و در این پایان ­نامه توسط پرسشنامه سبک فرزندپروری بامریند ارزیابی شده است.

 

سلامت عمومی: منظور همان سلامت روانی است و به طور کلی برای اطلاق به کسی به کار می رود که در سطح بالایی از سازگاری و انطباق رفتاری و هیجانی قرار دارد، نه صرفاً کسی که بیمار روانی نیست.

تعریف عملیاتی: شامل چهار مقیاس نشانه­های بدنی، اضطراب و بی­خوابی، کارکرد اجتماعی و علائم افسردگی است که از طریق پرسشنامه سلامت عمومی GHQ-28 بدست می آید.

 

جانباز: جانباز کسی است که در راه کیان و شرف و دین به دفاع پرداخته و علی‌رغم کوشش‌هایش در حفظ جان، دچار آسیب های جسمی و روحی روانی می گردد(اساسنامه طرح شاهد، 

ادامه مطلب

سایت های دیگر :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1399-03-01] [ 06:56:00 ق.ظ ]




جهت پیشگیری و همچنین تعیین خط مشی های درمانی  اختلال وسواسی – جبری در اختیار متخصصان بالینی قرار دهد.

4-1 اهداف پژوهش

1-4-1 هدف کلی

تعیین روابط ساختاری ابعاد شخصیتی نئو با زیرگونه های چهارگانه­ی علائم وسواسی- جبری

2-4-1 اهداف اختصاصی

تعیین رابطه ساختاری اضطراب با علائم زیرگونه ی افکار وسواسی
تعیین رابطه ساختاری اضطراب با علائم زیرگونه ی آلودگی
تعیین رابطه ساختاری اضطراب با علائم زیرگونه ی تقارن/نظم
تعیین رابطه ساختاری اضطراب با علائم زیرگونه ی احتکار
تعیین رابطه ساختاری تکانشوری با علائم زیرگونه ی افکار وسواسی
تعیین رابطه ساختاری باز بودن به احساسات با علائم زیرگونه ی آلودگی
تعیین رابطه ساختاری نظم با علائم زیرگونه ی تقارن/نظم
تعیین رابطه ساختاری خویشتن داری با علائم زیرگونه ی احتکار 

5-1 فرضیه‌های پژوهش

بین سازه­ی اضطراب با علائم زیرگونه­ی افکار وسواسی رابطه مثبت وجود دارد.
بین سازه­ی اضطراب با علائم زیرگونه­ی آلودگی رابطه مثبت وجود دارد.
بین سازه­ی اضطراب با علائم زیرگونه­ی تقارن/نظم رابطه مثبت وجود دارد.
بین سازه­ی اضطراب با علائم زیرگونه­ی احتکار رابطه مثبت وجود دارد.
بین سازه­ی تکانشوری با علائم زیرگونه­ی افکار وسواسی رابطه مثبت وجود دارد.
بین سازه­ی بازبودن به احساسات با علائم زیرگونه­ی آلودگی رابطه منفی وجود دارد.
بین سازه­ی نظم با علائم زیرگونه­ی نظم/تقارن رابطه مثبت وجود دارد.
بین سازه­ی خویشتن داری با علائم زیرگونه­ی احتکار رابطه منفی وجود دارد.
 

6-1 متغیرهای پژوهش

در مطالعه ی حاضر، رویه های  اضطراب و تکانشوری از عامل نوروتیسم؛  بازبودن به احساسات از عامل باز بودن به تجارب؛ رویه های نظم و خویشتن داری از عامل باوجدان بودن به عنوان متغیرهای پیش بین و زیرگونه های چهارگانه­ی علائم وسواسی- جبری شامل(علائم زیرگونه­ی افکار وسواسی، علائم زیرگونه­ی تقارن/نظم، علائم زیرگونه­ی آلودگی، علائم زیرگونه­ی احتکار) به عنوان متغیر ملاک بررسی شده اند.

7-1 تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها

در این قسمت به تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرهای پیش بین و ملاک پرداخته شده است:

ادامه مطلب

سایت های دیگر :






-link" href="https://faf.kowsarblog.ir/%D9%84%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D9%87%D9%85%D9%87-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D9%88%D8%B1%D8%AF-%D8%B4%DB%8C%D9%88%D9%87-%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2%D8%B4" target="_blank" rel="noopener noreferrer">لیست همه پایان نامه های دانلودی در مورد شیوه آموزش


موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:55:00 ق.ظ ]




هیجانی از عواملی هستند که تاثیر زیادی بر عملکرد افراد در موقعیت ها دارند. این اثرات از دو جنبه قابل بررسی است: نخست این که تغییرات هیجانی به واسطه اثراتی که بر عملکردهای ذهنی دارند، اختلالاتی را در کارکرد ذهنی ایجاد می کنند، دوم این که تفسیری که افراد از این برانگیختگی ها دارند، بر عملکرد و همچنین بر میزان هیجانات آن ها تاثیر می گذارد (حیدری، احتشام زاده و حلاجانی، 1389).

   هیجان دارای عملکرد اطلاعاتی بوده و بر پیشایندهای پردازش اثر می گذارد. در اختلالات هیجانی، معمولا خود پاسخ های هیجانی مرکز فعالیت خودتنظیمی هیجانی – شناختی می شوند و بنابراین موجب حفظ موقعیت می گردند(ولز، 1385). از این رو ، افراد مضطرب و افسرده در تنظیم هیجان مشکل دارند. تنظیم هیجان شامل دامنه گسترده ای از فیزیولوژی هشیار و ناهشیار، رفتار و راهبردهای شناختی است که هیجان را کاهش داده ، نگهداری کرده یا افزایش می دهد (پور فرج عمران، 2011).

   مفهوم کلی تنظیم شناختی هیجان بر شیوه شناختی دستکاری ورود اطلاعات فراخوانده هیجان دلالت دارد (تامپسون،1991؛اوکسنر[29]وگروس، 2004،2005 ، به نقل از حسنی و همکاران، 1387). پژوهش های پیشین 9 راهبرد متفاوت تنظیم شناختی را به صورت مفهومی شناسایی کرده اند: ملامت خویش[30](سرزنش کردن و مقصر دانستن خود به خاطر رخدادی که اتفاق افتاده است)، پذیرش[31](پذیرش رخداد رضایت دادن به آنچه که اتفاق افتاده است)، نشخوارگری[32](تفکر درباره ی احساسات و افکار وابسته به آن رخداد منفی)، تمرکز مجدد مثبت[33](تفکر درباره ی مسائل شادی بخش و خوشایند به جای تفکر درباره ی آن رخداد واقعی)، تمرکز مجدد بر برنامه ریزی[34](تفکر درباره اینکه با آن حادثه و رخداد چگونه می توان برخورد کرد و در این راه قدم هایی می توان برداشت)، ارزیابی مجدد مثبت[35](افکار مربوط به الحاق معانی مثبت به آن رخداد بر حسب رشد فردی)، دیدگاه پذیری[36](افکار مربوط به نسبی بودن آن رخداد در مقایسه با سایر رخدادها)، فاجعه انگاری[37](افکار مربوط به تاکید آشکار بر فاجعه یا مصیبت بار بودن تجربه)، و ملامت دیگران[38](سرزنش دیگران و مقصر دانستن آن ها به خاطر رخدادی که اتفاق افتاده است) (گارنفسکی[39]، کرایج[40] و اسپینهاون [41]، 2001،2002، به نقل از حسنی و همکاران،1387).

    در این راستا مطالعه پورفرج عمرانی(2011) نشان داده است که فاجعه انگاری، ملامت خویش و نشخوار گری به عنوان زیر مقیاس هایی از راهبرد های شناختی تنظیم هیجان با سطوح بالای اضطراب و افسردگی و تمرکز مجددمثبت، ارزیابی مجدد مثبت و برنامه ریزی با سطوح پایین افسردگی و اضطراب مرتبط اند. این یافته ها بیان می کنند که ملامت خود با گزارشی از نشانه های افسردگی و اضطراب مرتبط است و نشخوارگری به عنوان مهمترین پیش بینی کننده ی نشانه های افسردگی و اضطراب به شمارمی آید.

   از طرفی دنیس[42] (2007) نشان داده است که بازارزیابی شناختی عامل کلیدی در کاهش خطر خلق افسرده است و مطالعه سالیوان[43]و همکاران (1995) حاکی از آن است که نمونه های بالینی افسرده به طور معنادار نمره بالایی در ملامت خویش، نشخوارگری و فاجعه انگاری نسبت به دیگر نمونه ها به دست می آورند.

   از سویی گارنفسکی و کراج(2005) نشان داده است که نمونه های بالینی افسرده نمره بالایی در ملامت دیگران کسب کرده که غیر قابل انتظار است. همچنین ویلسون[44](1996) نشان داد که افراد بالینی افسرده نمره های بالایی در پذیرش نشان می دهند. با این حال آلدوا و هوکسما و ویزر[45]( 2010) دریافتند که پذیرش با افسردگی و اضطراب ارتباط معناداری نداشته و ارزیابی مجدد با افسردگی و اضطراب ارتباط کمی دارد.

   از سویی گارنفسکی، کراج، اسپینهاون[46](2001) نشان داده اند که راهبردهای سازگارانه تر مانند تمرکز مجدد مثبت و بازارزیابی مجدد به طور منفی با اضطراب و افسردگی مرتبطبوده به نحوی کهبین نشخوارگری، سرزنش خود و فاجعه انگاری در یک طرف و افسردگی و اضطراب در طرف دیگر ارتباط مثبت وجود دارد.

  در پژوهشی دیگر مشخص شد که راهبردهای ناسازگارانه نشخوارگری، ملامت خود، ملامت دیگران، فاجعه انگاری با اضطراب رابطه مثبت و معنادار دارند؛ در حالیکه راهبردهای پذیرش، دیدگاه گیری، تمرکز مجدد بر برنامه ریزی و ارزیابی مجدد مثبت رابطه معنادار و منفی با اضطراب دارند. از بین راهبردهای مذکور، نشخوارگری بیشترین توان پیش بینی کنندگی را برای نمرات اضطراب نشان داد ( مشهدی و همکاران، 1390).

  علاوه بر این، در بازنگری پژوهش های مربوط به تنظیم هیجان، گروس[47]( 1999) اشاره نمود که تفاوت های فردی در تعدیل هیجان در هر یک از مراحل تولید هیجان ها مشاهده می شود (به نقل از حسنی و همکاران، 1387). در این راستا، ویژگی های شخصیتی به عنوان مولفه های مهمی در تعدیل هیجان ها و تنظیم آن ها نقش مهمی دارند و در این رابطه، درباره وجود دو بعد بزرگ روان نژندی گرای[48]( N) و برون گرایی[49]( E) در سطح شخصیت بین مولفان و پژوهشگران توافق زیادی مشاهده شده است. توضیح اینکه تمایل عمومی به تجربه عواطف منفی چون ترس، غم، عصبانیت، احساس گناه مجموعه حیطهN را تشکیل می دهد. از سویی جامعه گرا بودن، دوست داشتن مردم، با جرات بودن، فعال، پرانرژی و پرحرف بودن از صفات برونگراها است(حق شناس، 1385).

  هرچند در زمینه ی رابطه ی صفات شخصیتی و حالت های هیجانی مطالعات متعددی صورت گرفته است، ولی در زمینه ی راهبردهای تنظیم هیجان بر اساس ابعاد شخصیتی یافته های 

ادامه مطلب

سایت های دیگر :


 [ 06:54:00 ق.ظ ]




هیجانی از عواملی هستند که تاثیر زیادی بر عملکرد افراد در موقعیت ها دارند. این اثرات از دو جنبه قابل بررسی است: نخست این که تغییرات هیجانی به واسطه اثراتی که بر عملکردهای ذهنی دارند، اختلالاتی را در کارکرد ذهنی ایجاد می کنند، دوم این که تفسیری که افراد از این برانگیختگی ها دارند، بر عملکرد و همچنین بر میزان هیجانات آن ها تاثیر می گذارد (حیدری، احتشام زاده و حلاجانی، 1389).

   هیجان دارای عملکرد اطلاعاتی بوده و بر پیشایندهای پردازش اثر می گذارد. در اختلالات هیجانی، معمولا خود پاسخ های هیجانی مرکز فعالیت خودتنظیمی هیجانی – شناختی می شوند و بنابراین موجب حفظ موقعیت می گردند(ولز، 1385). از این رو ، افراد مضطرب و افسرده در تنظیم هیجان مشکل دارند. تنظیم هیجان شامل دامنه گسترده ای از فیزیولوژی هشیار و ناهشیار، رفتار و راهبردهای شناختی است که هیجان را کاهش داده ، نگهداری کرده یا افزایش می دهد (پور فرج عمران، 2011).

   مفهوم کلی تنظیم شناختی هیجان بر شیوه شناختی دستکاری ورود اطلاعات فراخوانده هیجان دلالت دارد (تامپسون،1991؛اوکسنر[29]وگروس، 2004،2005 ، به نقل از حسنی و همکاران، 1387). پژوهش های پیشین 9 راهبرد متفاوت تنظیم شناختی را به صورت مفهومی شناسایی کرده اند: ملامت خویش[30](سرزنش کردن و مقصر دانستن خود به خاطر رخدادی که اتفاق افتاده است)، پذیرش[31](پذیرش رخداد رضایت دادن به آنچه که اتفاق افتاده است)، نشخوارگری[32](تفکر درباره ی احساسات و افکار وابسته به آن رخداد منفی)، تمرکز مجدد مثبت[33](تفکر درباره ی مسائل شادی بخش و خوشایند به جای تفکر درباره ی آن رخداد واقعی)، تمرکز مجدد بر برنامه ریزی[34](تفکر درباره اینکه با آن حادثه و رخداد چگونه می توان برخورد کرد و در این راه قدم هایی می توان برداشت)، ارزیابی مجدد مثبت[35](افکار مربوط به الحاق معانی مثبت به آن رخداد بر حسب رشد فردی)، دیدگاه پذیری[36](افکار مربوط به نسبی بودن آن رخداد در مقایسه با سایر رخدادها)، فاجعه انگاری[37](افکار مربوط به تاکید آشکار بر فاجعه یا مصیبت بار بودن تجربه)، و ملامت دیگران[38](سرزنش دیگران و مقصر دانستن آن ها به خاطر رخدادی که اتفاق افتاده است) (گارنفسکی[39]، کرایج[40] و اسپینهاون [41]، 2001،2002، به نقل از حسنی و همکاران،1387).

    در این راستا مطالعه پورفرج عمرانی(2011) نشان داده است که فاجعه انگاری، ملامت خویش و نشخوار گری به عنوان زیر مقیاس هایی از راهبرد های شناختی تنظیم هیجان با سطوح بالای اضطراب و افسردگی و تمرکز مجددمثبت، ارزیابی مجدد مثبت و برنامه ریزی با سطوح پایین افسردگی و اضطراب مرتبط اند. این یافته ها بیان می کنند که ملامت خود با گزارشی از نشانه های افسردگی و اضطراب مرتبط است و نشخوارگری به عنوان مهمترین پیش بینی کننده ی نشانه های افسردگی و اضطراب به شمارمی آید.

   از طرفی دنیس[42] (2007) نشان داده است که بازارزیابی شناختی عامل کلیدی در کاهش خطر خلق افسرده است و مطالعه سالیوان[43]و همکاران (1995) حاکی از آن است که نمونه های بالینی افسرده به طور معنادار نمره بالایی در ملامت خویش، نشخوارگری و فاجعه انگاری نسبت به دیگر نمونه ها به دست می آورند.

   از سویی گارنفسکی و کراج(2005) نشان داده است که نمونه های بالینی افسرده نمره بالایی در ملامت دیگران کسب کرده که غیر قابل انتظار است. همچنین ویلسون[44](1996) نشان داد که افراد بالینی افسرده نمره های بالایی در پذیرش نشان می دهند. با این حال آلدوا و هوکسما و ویزر[45]( 2010) دریافتند که پذیرش با افسردگی و اضطراب ارتباط معناداری نداشته و ارزیابی مجدد با افسردگی و اضطراب ارتباط کمی دارد.

   از سویی گارنفسکی، کراج، اسپینهاون[46](2001) نشان داده اند که راهبردهای سازگارانه تر مانند تمرکز مجدد مثبت و بازارزیابی مجدد به طور منفی با اضطراب و افسردگی مرتبطبوده به نحوی کهبین نشخوارگری، سرزنش خود و فاجعه انگاری در یک طرف و افسردگی و اضطراب در طرف دیگر ارتباط مثبت وجود دارد.

  در پژوهشی دیگر مشخص شد که راهبردهای ناسازگارانه نشخوارگری، ملامت خود، ملامت دیگران، فاجعه انگاری با اضطراب رابطه مثبت و معنادار دارند؛ در حالیکه راهبردهای پذیرش، دیدگاه گیری، تمرکز مجدد بر برنامه ریزی و ارزیابی مجدد مثبت رابطه معنادار و منفی با اضطراب دارند. از بین راهبردهای مذکور، نشخوارگری بیشترین توان پیش بینی کنندگی را برای نمرات اضطراب نشان داد ( مشهدی و همکاران، 1390).

  علاوه بر این، در بازنگری پژوهش های مربوط به تنظیم هیجان، گروس[47]( 1999) اشاره نمود که تفاوت های فردی در تعدیل هیجان در هر یک از مراحل تولید هیجان ها مشاهده می شود (به نقل از حسنی و همکاران، 1387). در این راستا، ویژگی های شخصیتی به عنوان مولفه های مهمی در تعدیل هیجان ها و تنظیم آن ها نقش مهمی دارند و در این رابطه، درباره وجود دو بعد بزرگ روان نژندی گرای[48]( N) و برون گرایی[49]( E) در سطح شخصیت بین مولفان و پژوهشگران توافق زیادی مشاهده شده است. توضیح اینکه تمایل عمومی به تجربه عواطف منفی چون ترس، غم، عصبانیت، احساس گناه مجموعه حیطهN را تشکیل می دهد. از سویی جامعه گرا بودن، دوست داشتن مردم، با جرات بودن، فعال، پرانرژی و پرحرف بودن از صفات برونگراها است(حق شناس، 1385).

  هرچند در زمینه ی رابطه ی صفات شخصیتی و حالت های هیجانی مطالعات متعددی صورت گرفته است، ولی در زمینه ی راهبردهای تنظیم هیجان بر اساس ابعاد شخصیتی یافته های 

ادامه مطلب

سایت های دیگر :






-link" href="https://tun.kowsarblog.ir/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D9%88%D8%B6%D9%88%D8%B9n%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%AF%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D9%87%D8%A7" target="_blank" rel="noopener noreferrer">دانلود پایان نامه با موضوع بازده داراییها


موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:53:00 ق.ظ ]




داشتن قوای ادراک (عقل)، کشف خود و جهان خود و داشتن جهان بینی.
وجود عوامل و کشش های مادی و طبیعی و خصوصیات جسمی و روانی و اجتماعی و جاذبه هایی که بر انسان احاطه دارند.
آزادی انتخاب، و تحت تاثیر محیط و جاذبه های آن قرار گرفتن و تسلط بر آن ها.اسلام، عقل را نیروی شناخت، اراده را مجری وجود «خود» ، اختیار را داشتن آزادی نسبی و مسئولیت را عامل قبول تعهد در انسان می داند، و معتقد است که اگر انسان در این زمینه ها تقویت و ارشاد شود، می تواند موجودی متعالی، والا ، معنوی و سالم گردد. در قرن بیستم فروید و سایر روان شناسان، شخصیت را شامل سه قسمت نهاد، خود، و فراخود دانستند، اما اسلام خیلی پیش تر از آن طبیعت انسان را به سه قسمت تقسیم کرد و هر یک از این سه قسم در فطرت و طبیعت بشر موجود است ؛ و در شکل دادن به شخصیت ، وظایف و هدف های مشخصی به عهده دارند. این سه قسم شامل : نفس اماره، نفس لوامه، و نفس مطمئته است که به ترتیب معادل نهاد، خود، و فراخود در نظریه فروید هستند.(شاملو،1388).

علامه محمدتقی جعفری تفاوت انسانها را در روشنی و تاریکی آنها بیان می کند؛ انسان تاریک را مساوی مرگ و انسان روشن را مساوی حیات حقیقی معرفی می کند، انسانی که پس از گذشت از حیات

معمولی به مراحل عالی تر می رسد وباز به تکاپو و عبور خود از مراحل والاتر ادامه می دهد تا به حوزه جاذبه ربوبی واصل گردد، به این معنی که تمام « من » از آن خداست و به عبادت و بندگی نائل می آید، عبادت نه فقط از جهت حرکات و ذکرهای خشک و حرفه ای، بلکه عبادتی که کمیت و کیفیت مخصوصی ندارد؛ از بیل زدن زراعت بچه روستایی در مزرعه خود گرفته تا چشم پوشی از میلیاردها ثروت در راه خدمت به انسانها، از مطالعه یک سطر دانش برای رسیدن به واقعیات گرفته تا جهان بینی کلی؛ همه و همه عبادت معبودی یگانه است وبطور کلی تمام اجزاء هستی از پست ترین جزء ماده تا عالی ترین جلوه های آن همه و همه در حال عبادت اند. (علامه جعفری، 1379).

علامه جعفری ویژگی و مختصات زندگی هدفدار را در شش مورد بیان می کند که این موارد وسیله ای هستند برای رسیدن به هدف اعلای حیات و ورود به حوزه دیدار ربوبی و گام نهادن در مسیر تکامل و تبدیل به انسان کامل شدن. این موارد شامل :

«تعهد برین : عبارت است از شناخت موقیت خویشتن در جهان هستی وملتزم بودن به تکامل و به ثمر رسانیدن شخصیت.
شناخت ارزش حیات : احترام ذات که ایده آل اعلای همه اومانیست ها ( انسانیت ).
برخورداری از روشنایی و سعادت
جدی گرفتن جهان هستیبه دست آوردن آزادی برین : عبارت است از رهایی شخصیت آدمی از عوامل رکود ومحدودیت در صندوق های خود پرستی و تخیلات.
آزاد ساختن انسان از مطلق تراشی ها : حس مطلق تراشی در درون آدمی چنان فعال و دقیق عمل می کند که می توان گفت یکی از مختصات کارگاه مغز آدمی مطلق سازی است». ( علامه جعفری ، 1379 ).
به نظر علامه محمدتقی جعفری « عالی ترین رشد شخصیت انسانی، رسیدن «خود» به مقام اطمینان است که در این موقع عنوان «نفس مطمئنه» را به خود می گیرد». ( علامه جعفری ، 1383 )

علامه جعفری بیان می کند که خداوند متعال مقام پیامبر بزرگوار اسلام حضرت محمد (ص) را در عالی ترین مرتبه عظمت و رشد شخصیت انسانی معرفی کرده و او را «عبدالله» نامیده است؛ و بعد از پیامبر (ص) شخصی که شایسته این مقام و جایگاه است، حضرت علی (ع) است که آیینه تمام نمای صفات الهی و مظهر الگوی انسان کامل است.

اسلام توجه خاص دارد که انسان «خود» را بشناسد، و جا و موقعیت خویشتن را در جهان آفرینش تشخیص دهد؛ و هدف از این شناختن، این است که خود را به مقام والایی که شایسته آن است برساند. «خود» همان چیزی است که «روح الهی» نامیده می شود، و با شناختن آن «خود» است که انسان احساس شرافت و کرامت و تعالی می کند و خویشتن را از تن دادن به پستی ها برتر می شمارد؛ به قداست خویش پی می برد، مقدسات اخلاقی و اجتماعی برایش معنی و ارزش پیدا می کند. اعتقاد به این که انسان موجودی انتخاب شده است و هدفی از انتخاب در کار است، نوعی آثار روانی و تربیتی در افراد به وجود می آورد. و اعتقاد به این که انسان نتیجه ی یک سلسله تصادفات بی هدف است نوعی دیگر آثار روانی و تربیتی در انسان به وجود می آورد. خودشناسی به معنی این است که انسان مقام واقعی خویش را در عالم وجود درک کند، بداند خاکیِ محض نیست، پرتویی از روح الهی در اوست، بداند که در معرفت، می تواند بر فرشتگان پیشی بگیرد، بداند که او آزاد ومختار و مسئول خویشتن و مسئول افراد دیگر و مسئول آباد کردن جهان و بهتر کردن جهان است. تعلیمات اسلامی نشان می دهد که این مکتب مقدس الهی به همه ابعاد انسان، اعم از جسمی و روحی، مادی و معنوی، فکری و عاطفی، فردی و اجتماعی توجه عمیق داشته است؛ و نه تنها جانب هیچ کدام را مهمل نگذاشته 

ادامه مطلب

سایت های دیگر :


 [ 06:53:00 ق.ظ ]