– شکل صحیحی از شنا کردن را نشان می‏ دهد.

 

– در راندن اتومبیل از خود مهارت نشان می‏ دهد.

 

– یک وسیله الکترونیکی را با سرعت و درستی تعمیر می ‏کند.

(همانند فعلهای مورد شماره ۳)

۶٫ تطبیق

 

تطبیق مربوط است به مهارت‌های کاملاً رشد یافته که شخص می‏تواند الگوهای حرکتی را بر شرایط خاص و با هر وضعیت دشوار منطبق کند.

– بازی خود در تنیس را با سبک بازی حریف سازگار می ‏کند.

 

– حرکات خود در شنا کردن را با ناآرامی آب منطبق می ‏کند.

سازگار کردن، تغییر دادن، عوض کردن، ترتیب کار دادن، سازماندهی جدید کردن، تجدید نظر کردن، متفاوت کردن

۷٫ ابداع کردن

 

ابداع کردن عبارت است از خلق الگوهای حرکتی جدید و متناسب با وضعیتی خاص و مسأله‏ای ویژه نتایج یادگیری در این سطح به خلاقیتی مبتنی بر مهارت‌های کاملا رشد یافته تأکید دارد.

– حرکات جدیدی در رقص ابداع می ‏کند.

 

– ترکیب جدیدی در موسیقی خلق می ‏کند.

 

– مدل تازه‏ای از لباس طراحی می ‏کند.

ترتیب می‏ دهد، ترکیب می ‏کند، انشاء می ‏کند، می‌سازد، خلق می ‏کند، طرح می ‏کند، ابداع می ‏کند.

مهارت‌های حرکتی نه تنها بایستی یاد گرفته شود، بلکه خود یکی از شرایط یادگیری به حساب می ‏آیند. بسیاری از فعالیت های انسان به هماهنگی حرکات ماهیچه ای نیاز دارند. پاره ای از این اعمال نظیر دست دراز کردن، گرفتن و دنبال کردن اشیاء متحرک زود آموخته می ‏شوند و بنظر می‏رسد که تا حد زیادی توسط الگوهای پاسخ ذاتی معین می ‏شوند. سایر اعمال که غالباً تلفیقی از این حرکات اساسی هستند، به طور روشن باید در سنین پایین آموخته شوند. عملکردهای حرکتی که کودکان یاد می‏ گیرند، مقاصد مشخص آینده نگرانه دارند. کودکان نیازمندند که اجرای اعمال حرکتی را بیاموزند که در موقعیت‏های آتی بارها و بارها به آنان کمک کند. پژوهشگران صاحبنظر در حوزه مهارت‌های حرکتی سه بعد مهم عملکردهای حرکتی را که از یادگیری مهارت‌های حرکتی ناشی می ‏شوند مشخص کرده ‏اند ظریف در مقابل درشت، پیوسته در مقابل مجزا و حلقه باز در مقابل حلقه بسته (گانیه، ۱۳۶۸).

 

هر گونه یادگیری، احتیاج به یک سری شرایط ویژه و خاص دارد که با وجود چنین شرایطی است که توان بالقوه انسان برای کسب و اجرای آن یادگیری در عالم واقع به ظهور می‏رسد. اولین شرط چنین کاری داشتن دستگاه عصبی مرکزی و پیرامونی سالم است. وجود هر گونه نقص در سیستم عصبی انسان باعث بروز محدودیت‏هایی جدی در کسب، تداوم و انجام بسیاری از یادگیریها دارد (والش و دارابی، ۱۹۹۹؛ اسپرینگر و داتچ، ۱۹۹۸).

 

درخصوص یادگیری مهارت‌های حرکتی شرایط مطلوب و بهینه ای باید وجود داشته باشد که طبق نظر گانیه (۱۳۶۸) می توان این شرایط را به دو بخش درونی و بیرونی تقسیم کرد.

 

در بحث از شرایط درونی برای یادگیری مهارت‌های حرکتی، دو مسئله مهم وجود دارد: یکی یادآوری مهارت‌های جزیی و دیگری یادآوری جریان اجرایی. یک مهارت حرکتی تازه معمولاً از مهارت‌های جزیی‏تری که قبلاً آموخته شده اند، تشکیل می شود. حتی اجرای یک مهارت ساده، نظیر رسم یک مربع، توسط کودک نیاز ‌به این دارد که مهارت‌های جزیی گرفتن مداد و رسم کردن علامت‌های جهت دار روی کاغذ انجام شوند. غالباً مهارت‌های جزیی در طول چندین سال آموخته و تمرین می ‏شوند. برای اینکه یک مهارت کلی آموخته شود، مهارت‌های تشکیل دهنده آن باید یادآوری شوند. یعنی اینکه برگه‏های درونی که هر مهارت جزیی را به حرکت وامی‏دارند باید بازیابی شوند و در حافظه فعال قابل دسترس باشند. علاوه بر این، اجرای یک مهارت حرکتی مستلزم رعایت الگویی از حرکات است که غالباً به صورت یک توالی ارائه می شود. این روال به عنوان نقشه یا طرح حرکت در طی مرحله دوم یادگیری مهارت حرکتی، هنگامی که روانی و دقت فزاینده مورد نیاز باشد، باید به یادآورده شود. علاوه بر شرایط درونی که ذکر شده انجام موفقیت آمیز یک مهارت حرکتی بستگی به شرایط بیرونی نیز دارد که این شرایط بیرونی عبارتند از:

 

۱) راهنمایی های کلامی

 

۲) شکلها یا تصاویر جهت دهنده

 

۳) انجام ذهنی حرکت (در خیال)

 

۴) انجام عملی حرکت (در واقعیت)

 

۵) فیدبک گرفتن

 

اگر چه ممکن است انجام مهارت‌های حرکتی ظریف در نگاه اول زیاد غیرعادی به نظر نرسد و حتی ساده و معمولی در نظر گرفته شوند، اما کاوش و بررسی در ساز و کارهای زیربنایی مهارت‌های حرکتی نشانگر پیچیدگی‏های فوق العاده مهمی در سیستم شناختی و مغزی فرد است.

 

برای نگهداری و حرکت بدن ساختمانهایی در دستگاه عصبی مرکزی و نخاع شوکی مسئولیت دارند. اگر چه پدیدآیی حرکات مختلف بدن به وسیله مراکز تخصصی انجام می‏ شود، ولی برای غلبه بر کنشهای حرکتی بین این مراکز حرکتی هماهنگی لازم مشاهده می شود. در نخاع شوکی بین کارهای حسی و حرکتی ارتباط سیناپسی گسترده ای برقرار است که به کنش حرکتی یا بازداری منجر می شود. وقتی یک محرک به سرعت به طور خودکار به وسیله دستگاه عصبی پاسخی را ایجاد می‌کند می‌گویند بازتاب (انعکاس) صورت گرفته است. فرایند بیشتر این قبیل ‌بازتاب‌ها به صورت غیرارادی (ناهشیار) انجام می شود. در مقابل حرکت نخاعی و مهارت حرکتی به وسیله مراکز فوق نخاعی ـ که مراکز برتر نامیده می‌شوند ـ صورت می‌گیرد. در حالی که مهارت و هماهنگی حرکات هدفدار و نگهدارنده بدن به عهده ساختمان‌های موجود در ساقه مغز است، انجام حرکات ارادی هدف دار از وظایف مراکز عالی مغز به شمار می رود (خداپناهی، ۱۳۸۰، ۱۳۸۲).

 

حرکت در انسان برخلاف سایر موجودات از پیچیدگی‏های بیشتری در سطح مغز برخوردار است. اگر انسان تنها قادر به انجام حرکات بازتابی (انعکاسی) بود شاید به نوعی نسل او منقرض می‏ شد ولی به دلیل تغییر در ‌بازتاب‌ها انسان قدرت سازگاری بیشتری با محیط پیرامون خود پیدا ‌کرده‌است. در انجام یک مهارت حرکتی ساده و ارادی علاوه بر نورونهای آوران و وابران قسمتهای دیگر مغز نظیر مخچه، هسته‏های قاعده‏ای، جسم سیاه، هسته‏های قرمز و ماده مشبک ـ مجموعه‏ای که می‏توان آن را دستگاه خارج هرمی نامید نقش دارند و بدون هماهنگی این اجزاء انجام یک حرکت غیرارادی ساده غیرممکن می شود (معظمی، ۱۳۷۸).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...